گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد دهم
10 / 2 - 4 پیوستن به جرگه یهود و نصارا



پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سه چیز است که در هر کس باشد ، نه او از من است و نه من از اویم : دشمن داشتن علی بن ابی طالب ، کینه توزی با اهل بیت من و هر که بگوید ایمان ، در گفتارْ خلاصه می شود .

10 / 2 4پیوستن به جرگه یهود و نصاراامام باقر علیه السلام به نقل از جابر بن عبد اللّه :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «ای مردم! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد ، خداوند ، در روز قیامت، او را یهودی محشور می کند» . گفتم : ای پیامبر خدا! هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند؟ فرمود : «هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند» .

الأمالی، طوسی به نقل از حنّان بن سدیر ، از سدیف مکّی، از امام باقر علیه السلام ، از جابر بن عبد اللّه انصاری :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تشریف آورد و بر منبر رفت و مهاجران و انصار برای نماز جمع شدند . آن گاه فرمود : «ای مردم! هر که ما اهل بیت را دشمن بدارد ، خداوند ، او را یهودی محشور می کند» . من برخاستم و گفتم : ای پیامبر خدا! اگر چه شهادت دهد که معبودی جز خدای یکتا نیست و تو پیامبر خدا هستی ؟ فرمود : «آری ، اگر چه شهادت دهد . او با شهادت دادن [به یگانگی خدا و رسالت من] ، فقط سبب می شود که خونش ریخته نشود یا با دست خود و ذلیلانه جزیه ندهد» . سپس فرمود : «ای مردم! هر کس ما اهل بیت را دشمن بدارد ، خداوند در روز قیامت ، او را یهودی محشور می کند و اگر به زمان دجّال برسد ، به او ایمان می آورد و اگر آن زمان را درک نکند ، از گورش برانگیخته می گردد تا به او ایمان بیاورد . همانا پروردگارم عز و جل ، در ابتدای خِلقت که گِل آدمیان را می سرشتند ، امّت مرا برایم مجسّم نمود و نام همه افراد امّتم را به من آموخت ، همان گونه که تمام نام ها را به آدم، تعلیم داد . پس پرچمداران از برابر من گذشتند و من برای علی و شیعیان او آمرزش طلبیدم» . حنّان گفت : پدرم به من گفت : این حدیث را بنویس و من نوشتم . فردا به جانب مدینه حرکت کردیم و وارد آن شدیم و خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم . من به ایشان گفتم : فدایت شوم! مردی از مکّیان به نام سدیف ، حدیثی از پدرتان به من گفته است. فرمود : «آن را حفظ داری؟» . گفتم : مکتوبش کرده ام . فرمود : «بده ببینم» . من آن را به امام علیه السلام نشان دادم . چون به جمله «در آن هنگام که گل آدمیان را می سرشتند ، خداوند، امّت مرا برایم مجسّم نمود و نام همه افراد امّتم را به من آموخت ، همان گونه که تمام نام ها را به آدم، تعلیم داد» رسید ، فرمود : «ای سدیر! چه هنگام ، این حدیث را از قول پدرم برایت نقل کرد؟» . گفتم : هفت روز است که روایت او را از پدرتان شنیده ام . فرمود : «من فکر می کردم که این حدیث ، از دهان پدرم برای هیچ کسی خارج نخواهد شد» .

.


ص: 502

الإمام الباقر عن آبائه علیهم السلام :جاءَ رَجُلٌ إلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فَقالَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أکُلُّ مَن قالَ : «لا إلهَ إلَا اللّهُ» مُؤمِنٌ ؟ قالَ : إنَّ عَداوَتَنا تُلحِقُ بِالیَهودِ وَالنَّصاری ، إنَّکُم لا تَدخُلونَ الجَنَّهَ حَتّی تُحِبّونی ، وکَذَبَ مَن زَعَمَ أنَّهُ یُحِبُّنی ویُبغِضُ هذا یَعنی عَلِیّا علیه السلام . (1)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 341 ح 407 ، بشاره المصطفی : ص 120 کلاهما عن جابر بن یزید الجعفی ، روضه الواعظین : ص 52 ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 101 والثلاثه الأخیره عنه علیه السلام من دون إسنادٍ إلی آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 27 ص 75 ح 2 ، وراجع : الأمالی للطوسی : ص 605 ح 1252 .

ص: 503

امام باقر به نقل از پدرانش علیهم السلام :مردی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت : ای پیامبر خدا! آیا هر کس بگوید : «لا إله إلّا اللّه »، مؤمن است؟ فرمود : «دشمنی با ما ، موجب پیوستن به جرگه یهود و نصارا می شود . شما به بهشت نخواهید رفت ، مگر این که مرا دوست بدارید ، و دروغ می گوید کسی که گمان می کند مرا دوست دارد ؛ امّا این (علی علیه السلام ) را دشمن می دارد» .

.


ص: 504

10 / 2 5الحِرمانُ مِن رُؤیَهِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله فِی القِیامَهِعیون أخبار الرضا علیه السلام عن عبد السّلام بن صالح الهرویّ عن الإمام الرّضا علیه السلام فی حَدیثٍ :فَقُلتُ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، فَما مَعنَی الخَبَرِ الَّذی رَوَوهُ : «إنَّ ثَوابَ لا إلهَ إلَا اللّهُ النَّظَرُ إلی وَجهِ اللّهِ تَعالی ؟» . فَقالَ علیه السلام : یا أبَا الصَّلتِ ، مَن وَصَفَ اللّهَ تَعالی بِوَجهٍ کَالوُجوهِ فَقَد کَفَرَ ، ولکِن وَجهُ اللّهِ تَعالی أنبِیاؤُهُ ورُسُلُهُ وحُجَجُهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم ، هُمُ الَّذینَ بِهِم یُتَوَجَّهُ إلَی اللّهِ عز و جلوإلی دینِهِ ومَعرِفَتِهِ ، وقالَ اللّهُ تَعالی : «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ * وَ یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْاءِکْرَامِ» (1) ، وقالَ عز و جل : «کُلُّ شَیْ ءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (2) ، فَالنَّظَرُ إلی أنبِیاءِ اللّهِ تَعالی ورُسُلِهِ وحُجَجِهِ علیهم السلام فی دَرَجاتِهِم ثَوابٌ عَظیمٌ لِلمُؤمِنینَ یَومَ القِیامَهِ ، وقَد قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله : مَن أبغَضَ أهلَ بَیتی وعِترَتی لَم یَرَنی ولَم أرَهُ یَومَ القِیامَهِ . (3)

10 / 2 6الجُذامُ یَومَ القِیامَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :لا یُبغِضُنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلّا بَعَثَهُ اللّهُ یَومَ القِیامَهِ أجذَمَ (4) . (5)

.

1- .الرحمن : 26 و 27 .
2- .القصص : 88 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 115 ح 3 ، التوحید : ص 117 ح 21 ، الأمالی للصدوق : ص 545 ح 728 ، الاحتجاج : ج 2 ص 380 ح 286 ، بحار الأنوار : ج 24 ص 201 ح 35 .
4- .أجذم : أی مقطوع الید ، من الجذم (النهایه : ج 1 ص 251 «جذم») .
5- .ثواب الأعمال : ص 243 ح 2 ، المحاسن : ج 1 ص 174 ح 269 کلاهما عن إسماعیل الجعفیّ عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 27 ص 233 ح 45 ، وراجع : الکافی : ج 2 ص 337 ح 2 و ج 1 ص 405 ح 5 .

ص: 505



10 / 2 - 5 محروم شدن از دیدن پیامبرصلی الله علیه وآله در قیامت

10 / 2 - 6 ابتلا به خوره در روز قیامت

10 / 2 5محروم شدن از دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله در قیامتعیون أخبار الرضا علیه السلام به نقل از عبد السلام بن صالح هروی، در حدیثی :به امام رضا علیه السلام گفتم : ای پسر پیامبر خدا! این خبری که روایت کرده اند : «ثوابِ لا إله إلّا اللّه [گفتن] ، نگاه کردن به چهره خدای متعال است»، به چه معناست؟ فرمود : «ای ابو صلت! هر که برای خدای متعال ، چهره ای مانند این چهره ها قائل باشد ، کافر است ؛ بلکه چهره خدای متعال ، همان پیامبران و فرستادگان و حجّت های اویند. درودهای خدا بر آنان باد ! به واسطه اینان است که به جانب خدای عز و جلو به دین او و معرفت او روی آورده می شود . خدای متعال فرموده است : «هرچه بر روی زمین است ، فانی شونده است و وَجهِ (ذاتِ) باشکوه و ارجمند پروردگارت، باقی خواهد ماند» و نیز فرموده است : «جز وجه او، همه چیز نابود شونده است» . پس ، نظر کردن به پیامبران خدای متعال و فرستادگان و حجّت های او با درجاتی که دارند در روز قیامت، ثواب بزرگی برای مؤمنان در بر دارد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است : هر که اهل بیت و عترت مرا دشمن دارد ، در روز قیامت، نه او مرا می بیند و نه من او را می بینم » .

10 / 2 6ابتلا به خوره در روز قیامتپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هیچ کس ما اهل بیت را دشمن ندارد ، مگر این که خداوند در روز قیامت ، او را خوره دار (/ دست بریده) بر می انگیزد . (1)

.

1- .از سَکونی از امام صادق علیه السلام روایت شده است که : «هر کس در بیعت با امام [حقّی] نیرنگ کند ، در روز قیامت با دهنی کج شده می آید، تا این که وارد آتش دوزخ می شود و هر کس بیعت پیشوا[ی حقّی ]را بشکند ، روز قیامت، خوره دار (/ دست بریده) می آید و در آتش دوزخ وارد می شود» . در روایت دیگری آمده است : «هر کس از جماعت مسلمانان خارج شود و بیعت امام را بشکند ، در پیشگاه خداوند، خوره دار (/ دست بریده) حاضر خواهد شد» .

ص: 506

10 / 2 7الحِرمانُ مِنَ الشَّفاعَهِالأمالی للطوسی عن أنس بن مالک :رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَوما مُقبِلاً عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام وهُوَ یَتلو هذِهِ الآیَهَ : «وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَّکَ عَسَی أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» (1) ، فَقالَ : یا عَلِیُّ ، إنَّ رَبّی عز و جل مَلَّکَنِی الشَّفاعَهَ فی أهلِ التَّوحیدِ مِن اُمَّتی ، وحَظَرَ ذلِکَ عَمَّن ناصَبَکَ وناصَبَ وُلدَکَ مِن بَعدِکَ . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ المُؤمِنَ لَیَشفَعُ لِحَمیمِهِ إلّا أن یَکونَ ناصِبا ، ولَو أنَّ ناصِبا شَفَعَ لَهُ کُلُّ نَبِیٍّ مُرسَلٍ ومَلَکٍ مُقَرَّبٍ ما شُفِّعوا . (3)

10 / 2 8دُخولُ النّارِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ ! لا یُبغِضُنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلّا أدخَلَهُ اللّهُ النّارَ . (4)

.

1- .الإسراء : 79 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 455 ح 1017 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 27 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 1 ص 285 ح 24 .
3- .ثواب الأعمال : ص 251 ح 21 ، المحاسن : ج 1 ص 296 ح 595 کلاهما عن علیّ الصائغ ، تفسیر القمّی : ج 1 ص 46 عن أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام وج 2 ص 395 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام وکلاهما نحوه ولیس فیهما صدره ، بحار الأنوار : ج 27 ص 236 ح 53 .
4- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 162 ح 4717 ، صحیح ابن حبّان : ج 15 ص 435 ح 6978 ، موارد الظمآن : ص 555 ح 2246 ، سیر أعلام النبلاء : ج 2 ص 123 الرقم 18 کلّها عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 12 ص 104 ح 34204 ؛ المناقب للکوفی : ج 2 ص 120 ح 607 عن أبی سعید الخدری .

ص: 507



10 / 2 - 7 محروم شدن از شفاعت

10 / 2 - 8 دوزخی شدن

10 / 2 7محروم شدن از شفاعتالأمالی، طوسی به نقل از انس بن مالک :روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که به طرف علی بن ابی طالب علیه السلام می رود و این آیه را تلاوت می کند : «و پاسی از شب را زنده بدار تا برای تو ، به منزله نافله ای باشد . امید که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند» . آن گاه فرمود : «ای علی! پروردگارم عز و جل به من در باره یکتاپرستان امّتم، حقّ شفاعت بخشید ؛ ولی این شفاعت را بر کسی که نسبت به تو و فرزندانِ پس از تو دشمنی ورزد ، حرام گردانید» .

امام صادق علیه السلام :مؤمن برای خویشاوند خود، شفاعت می کند ، مگر این که ناصبی باشد . در حقّ ناصبی ، حتّی اگر پیامبری مرسل یا فرشته ای مقرّب هم شفاعت کند ، شفاعت، پذیرفته نمی شود .

10 / 2 8دوزخی شدنپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس ما اهل بیت را دشمن نمی دارد ، مگر این که خداوند ، او را به دوزخ می برد .

.


ص: 508

عنه صلی الله علیه و آله :وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ! لا یُبغِضُنا أهلَ البَیتِ أحَدٌ إلّا أکَبَّهُ اللّهُ فِی النّارِ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یا بَنی عَبدِ المُطَّلبِ ، إنّی سَأَلتُ اللّهَ لَکُم ثَلاثا : أن یُثَبِّتَ قائِمَکُم ، وأن یَهدِیَ ضالَّکُم ، وأن یُعَلِّمَ جاهِلَکُم ، وسَأَلتُ اللّهَ أن یَجعَلَکُم جُوَداءَ نُجَداءَ رُحَماءَ ، فَلَو أنَّ رَجُلاً صَفَنَ (2) بَینَ الرُّکنِ وَالمَقامِ فَصَلّی وصامَ ، ثُمَّ لَقِیَ اللّهَ وهُوَ مُبغِضٌ لِأَهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ دَخَلَ النّارَ . (3)

المعجم الکبیر عن معاویه بن حدیج :أرسَلَنی مُعاوِیَهُ بنُ أبی سُفیانَ إلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام أخطُبَ عَلی یَزیدَ بِنتا لَهُ أو اُختا لَهُ ، فَأَتَیتُهُ فَذَکَرتُ لَهُ یَزیدَ ، فَقالَ : إنّا قَومٌ لا تُزَوَّجُ نِساؤُنا حَتّی نَستَأمِرَهُنَّ ، فَائتِها . فَأَتَیتُها فَذَکَرتُ لَها یَزیدَ ، فَقالتَ : وَاللّهِ لا یَکونُ ذاکَ حَتّی یَسیرَ فینا صاحِبُکَ کَما سارَ فِرعَونُ فی بَنی إسرائیلَ ، یُذَبِّحُ أبناءَهُم ، ویَستَحیی نِساءَهُم . فَرَجَعتُ إلَی الحَسَنِ فَقُلتُ : أرسَلتَنی إلی فِلقَهٍ (4) مِنَ الفِلَقِ تُسَمّی أمیرَ المُؤمِنینَ فِرعَونَ ! فَقالَ علیه السلام : یا مُعاوِیَهُ ، إیّاکَ وبُغضَنا ، فَإِنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قالَ : لا یُبغِضُنا ولا یَحسُدُنا أحَدٌ إلّا ذیدَ (5) یَومَ القِیامَهِ بِسِیاطٍ مِن نارٍ . (6)

.

1- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 392 ح 8036 ، عیون الأخبار فی مناقب الأخیار: ص 27، المناقب لابن المغازلی : ص 138 ح 181 ، شواهد التنزیل : ج 1 ص 550 ح 584 بزیاده «علی وجهه» فی آخره وکلّها عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 15 ص 304 ح 39955 ؛ الأمالی للمفید : ص 217 ح 3 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 161 ح 110 ، کلاهما عن أبی سعید الخدریّ وفیهما «علی وجهه فی النار» ، بحار الأنوار : ج 75 ص 150 ح 12 .
2- .صَفَنَ : کلُّ صافٍّ قدمیه قائما فهو صافن (النهایه : ج 3 ص 39 «صفن») .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 161 ح 4712 ، المعجم الکبیر : ج 11 ص 142 ح 11412 ، السنّه لابن أبی عاصم : ص 628 ح 1546 نحوه وفیه «ینقص» بدل «مبغض» ، عیون الأخبار فی مناقب الأخیار: ص 30 نحوه وفیه «قطن» بدل «صفن» وکلّها عن ابن عبّاس ، کنز العمّال : ج 12 ص 42 ح 33910 ؛ الأمالی للمفید : ص 252 ح 2 ، بشاره المصطفی : ص 260 ، الأمالی للطوسی : ص 117 ح 184 کلّها عن ابن عبّاس نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 171 ح 13 .
4- .الفلقه : الداهیه والأمر العجیب (لسان العرب : ج 10 ص 311 «فلق») .
5- .ذیدَ : أی طُرِدَ ، (لسان العرب : ج 3 ص 267 «ذود») وفی المصدر «زید» والصحیح ما أثبتناه فی المتن کما فی المعجم الأوسط .
6- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 81 ح 2726 ، المعجم الأوسط : ج 3 ص 39 ح 2405 وفیه ذیله من «یا معاویه...» ، کنز العمّال : ج 12 ص 104 ح 34203 .

ص: 509

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :سوگند به آن که جانم در دست اوست ، هیچ کس ما اهل بیت را دشمن نمی دارد ، مگر این که خداوند، او را در آتش ، سرنگون می کند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای پسران عبد المطّلب! من از خداوند ، سه چیز برای شما خواسته ام : این که ایستاده شما را ثابت قدم بدارد ؛ این که گم راه شما را هدایت کند و این که نادان شما را دانا گرداند، و نیز از خدا خواسته ام که شما را بخشنده و دلیر و مهربان قرار دهد . پس اگر مردی از شما در میان رکن و مقام ، راست بِایستد و نماز بخواند و روزه بگیرد ، امّا با کینه به اهل بیت محمّد ، خدا را دیدار کند ، به دوزخ خواهد رفت .

المعجم الکبیر به نقل از معاویه بن حُدیج :معاویه بن ابی سفیان ، مرا نزد حسن بن علی فرستاد تا دختر یا خواهر او را برای یزید، خواستگاری کنم . من نزد حسن آمدم و موضوع خواستگاری برای یزید را به اطّلاعش رساندم . او گفت : «ما مردمی هستیم که زنانمان ازدواج نمی کنند ، مگر این که نظر خود آنها را جویا شویم . پس خودت پیش او برو» . من پیش او رفتم و موضوع خواستگاریِ یزید را برایش گفتم . او جواب داد : به خدا سوگند ، تا هنگامی که فرمان روای تو با ما همان می کند که فرعون با بنی اسرائیل کرد و پسرانشان را سر می برید و زنانشان را زنده نگه می داشت، این کار نخواهد شد . من نزد حسن بر گشتم و گفتم : مرا پیش آتش پاره ای فرستاده ای که امیر المؤمنین [معاویه] را فرعون می نامد! حسن فرمود : «ای معاویه! از دشمنی با ما بپرهیز ؛ زیرا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هیچ کس نسبت به ما بغض و حسد نمی ورزد ، مگر این که در روز قیامت با تازیانه هایی از آتش رانده می شود » .

.


ص: 510

الإمام الباقر علیه السلام :لَو أنَّ کُلَّ مَلَکٍ خَلَقَهُ اللّهُ عز و جل ، وکُلَّ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللّهُ ، وکُلَّ صِدّیقٍ وکُلَّ شَهیدٍ شَفَعوا فی ناصِبٍ لَنا أهلَ البَیتِ ، أن یُخرِجَهُ اللّهُ عز و جلمِنَ النّارِ ما أخرَجَهُ اللّهُ أبَدا ، وَاللّهُ عز و جل یَقولُ فی کِتابِهِ : «مَّاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا» (1) . (2)

الإمام الصادق علیه السلام :مَن سَرَّهُ أن یَعلَمَ أنَّ اللّهَ یُحِبَّهُ فَلیَعمَل بِطاعَهِ اللّهِ وَلیَتَّبِعنا ، ألَم یَسمَع قَولَ اللّهِ عز و جل لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله : «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» (3) ؟ وَاللّهِ لا یُطیعُ اللّهَ عَبدٌ أبَدا إلّا أدخَلَ اللّهُ عَلَیهِ فی طاعَتِهِ اتِّباعَنا ، ولا وَاللّهِ لا یَتَّبِعُنا عَبدٌ أبَدا إلّا أحَبَّهُ اللّهُ ، ولا وَاللّهِ لا یَدَعُ أحَدٌ اِتِّباعَنا أبَدا إلّا أبغَضَنا ، ولا وَاللّهِ لا یُبغِضُنا أحَدٌ أبَدا إلّا عَصَی اللّهَ ، ومَن ماتَ عاصِیا للّهِِ أخزاهُ اللّهُ وأکَبَّهُ عَلی وَجهِهِ فِی النّارِ ، وَالحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ . (4)

الإمام الکاظم علیه السلام :مَن أبغَضَنا فَقَد أبغَضَ مُحَمَّدا ، ومَن أبغَضَ مُحَمَّدا فَقَد أبغَضَ اللّهَ ، ومَن أبغَضَ اللّهَ عز و جل کانَ حَقّا عَلَی اللّهِ أن یُصلِیَهُ النّارَ وما لَهُ مِن نَصیرٍ . (5)

.

1- .الکهف : 3 .
2- .ثواب الأعمال : ص 247 ح 5 عن حمران بن أعین ، بحار الأنوار : ج 27 ص 234 ح 47 .
3- .آل عمران : 31 .
4- .الکافی : ج 8 ص 14 ح 1 عن إسماعیل بن جابر واسماعیل بن مخلّد السراج ، بحار الأنوار : ج 78 ص 224 ح 93 .
5- .کامل الزیارات : ص 553 ح 842 عن عبد الرحمن بن مسلم ، بحار الأنوار : ج 100 ص 122 ح 26 وراجع : الأمالی للصدوق : ص 563 ح 758 .

ص: 511

امام باقر علیه السلام :اگر حتّی همه فرشتگانی که خداوند عز و جل آفریده و همه پیامبرانی که خدا بر انگیخته و همه صدّیقان و شهیدان ، در حقّ دشمنِ کینه توزِ ما اهل بیت ، شفاعت کنند که خدای عز و جل او را از آتش دوزخ بیرون آورد ، هرگز خداوند، او را بیرون نخواهد آورد . خداوند عز و جل در کتاب خود می فرماید : «برای همیشه در آن ، ماندگارند» .

امام صادق علیه السلام :هر کس خوش حال می شود که بداند خداوند، او را دوست می دارد ، طاعت خدا را به کار بندد و از ما پیروی کند . مگر این سخن خدای عز و جل را به پیامبرش نشنیده است که : «بگو : اگر خدا را دوست دارید ، پس ، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد» ؟! به خدا سوگند ، هیچ بنده ای نیست که خدا را اطاعت کند ، مگر این که خداوند در اطاعت او پیروی از ما را وارد می کند و به خدا سوگند ، هیچ بنده ای نیست که از ما پیروی کند ، مگر این که خداوند، دوستش می دارد و به خدا سوگند ، هیچ بنده ای نیست که پیروی از ما را فرو گذارد ، مگر این که دشمن ما می شود و به خدا سوگند ، هیچ بنده ای نیست که ما را دشمن بدارد ، مگر این که خدا را معصیت می کند و هر که با معصیت خدا از دنیا رود ، خداوند، او را خوار می سازد و در آتش سرنگون می کند و سپاس ، خدای را که پروردگار جهانیان است .

امام کاظم علیه السلام :هر کس ما را دشمن بدارد ، محمّد را دشمن داشته است و هر کس محمّد را دشمن بدارد ، خدا را دشمن داشته است و هر که خدای عز و جل را دشمن بدارد ، بر خداوند، حق است که او را در آتش افکند و او هیچ یاوری نخواهد داشت .

.


ص: 512

الفصل الحادی عشر : ظلم أهل البیت علیهم السّلام11 / 1تَحذیرُ النَّبِیِّ مِن ظُلمِهِمرسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَیلٌ لِأَعداءِ أهلِ بَیتِیَ المُستَأثِرینَ عَلَیهِم ، لا نالَتهُم شَفاعَتی ، ولا رَأَوا جَنَّهَ رَبّی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی مَن آذانی فی عِترَتی . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ وغَضَبُ رَسُولِهِ عَلی مَن أهرَقَ دَمی وآذانی فی عِترَتی . (3)

.

1- .الأمالی للشجری : ج 1 ص 154 عن الإمام علیّ علیه السلام .
2- .المناقب لابن المغازلی : ص 292 ح 334 ، کنز العمّال : ج 12 ص 93 ح 34143 نقلاً عن الدیلمی وکلاهما عن أبی سعید الخدری ؛ شرح الأخبار : ج 1 ص 161 ح 109 عن فضل بن عمرو و ج 2 ص 481 ح 845 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 27 ح 11 ، صحیفه الرضا علیه السلام : ص 155 ح 99 وفیه «دم ذرّیتی» بدل «دمی» وکلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، الأمالی للصدوق : ص 552 ح 739 عن إسماعیل بن موسی عن أبیه ، الجعفریّات : ص 183 کلاهما عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 27 ص 205 ح 9 ؛ المناقب لابن المغازلی : ص 42 ح 64 عن إسماعیل بن موسی عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، مقتل الحسین للخوارزمی : ج 2 ص 84 عن أحمد بن عامر الطائیّ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، کنز العمّال : ج 4 ص 530 ذیل ح 11558 .

ص: 513



فصل یازدهم : ستم کردن به اهل بیت علیهم السلام
11 / 1 هشدار پیامبرصلی الله علیه وآله در باره ستم کردن به اهل بیت علیهم السلام

فصل یازدهم : ستم کردن به اهل بیت علیهم السّلام11 / 1هشدار پیامبر9 در باره ستم کردن به اهل بیت علیهم السّلامپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر دشمنان اهل بیتم و اختصاص دهندگان حقوق آنان به خود! شفاعتم نصیب آنان مباد و بهشت پروردگارم را نبینند!

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خداوند، بر کسی که مرا با آزردن عترتم بیازارد ، سخت است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خشم خدا و خشم پیامبر خدا بر کسی که خون مرا بریزد و مرا با آزُردن عترتم بیازارد، سخت است .

.


ص: 514

عنه صلی الله علیه و آله :أیُّهَا النّاسُ ! لا تَأتونی غَدا بِالدُّنیا تَزِفّونَها زَفّا ، ویَأتی أهلُ بَیتی شُعثا غُبرا مَقهورینَ مَظلومینَ تَسیلُ دِماؤُهُم . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن سَبَّ أهلَ بَیتی فَأَنَا بَریءٌ مِنهُ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :مَن آذانی فی أهلی فَقَد آذَی اللّهَ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :سِتَّهٌ لَعَنتُهُم ولَعَنَهُمُ اللّهُ وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ : الزّائِدُ فی کِتابِ اللّهِ ، وَالمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ ، وَالمُتَسَلِّطُ بِالجَبَروتِ لِیَذِلَّ مَن أعَزَّ اللّهُ ویَعِزَّ مَن أذَلَّ اللّهُ ، وَالتّارِکُ لِسُنَّتی ، وَالمُستَحِلُّ مِن عِترَتی ما حَرَّمَ اللّهُ ، وَالمُستَحِلُّ لِحَرَمِ اللّهِ . (4)

عنه صلی الله علیه و آله :خَمسَهٌ لَعَنتُهُم وکُلُّ نَبِیٍّ مُجابٍ : الزّائِدُ فی کِتابِ اللّهِ ، وَالتّارِکُ لِسُنَّتی ، وَالمُکَذِّبُ بِقَدَرِ اللّهِ ، وَالمُستَحِلُّ مِن عِترَتی ما حَرَّمَ اللّهُ ، وَالمُستَأثِرُ بِالفَیءِ المُستَحِلُّ لَهُ . (5)

الإمام زین العابدین علیه السلام :إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام أتی عُمَرَ بنَ الخَطّابِ وهُوَ عَلَی المِنبَرِ یَومَ الجُمُعَهِ ، فَقالَ لَهُ : اِنزِل عَن مِنبَرِ أبی . فَبَکی عُمَرُ ثُمَّ قالَ : صَدَقتَ یا بُنَیَّ ، مِنبَرُ أبیکَ لا مِنبَرُ أبی ، فَقالَ عَلِیٌّ علیه السلام : ما هُوَ وَاللّهِ عَن رَأیی ، قالَ : صَدَقتَ ، وَاللّهِ مَا اتَّهَمتُکَ یا أبَا الحَسَنِ . ثُمَّ نَزَلَ عَنِ المِنبَرِ فَأَخَذَهُ فَأَجلَسَهُ إلی جانِبِهِ عَلَی المِنبَرِ ، فَخَطَبَ النّاسَ وهُوَ جالِسٌ مَعَهُ عَلَی المِنبَرِ ، ثُمَّ قالَ : أیُّهَا النّاسُ ، سَمِعتُ نَبِیَّکُم صلی الله علیه و آله یَقولُ : اِحفَظونی فی عِترَتی وذُرِّیَّتی ، فَمَن حَفِظَنی فیهِم حَفِظَهُ اللّهُ ، ألا لَعنَهُ اللّهِ عَلی مَن آذانی فیهِم ثَلاثا . (6)

.

1- .خصائص الأئمّه : ص 74 عن أبی موسی البجلی عن الإمام الکاظم عن أبیه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : ج 22 ص 486 ح 31 .
2- .ینابیع المودّه : ج 2 ص 378 ح 74 نقلاً عن الجعابی فی الطالبیّین عن فاطمه الصغری عن أبیها الحسین علیه السلام .
3- .کنز العمّال : ج 12 ص 103 ح 34197 نقلاً عن أبی نعیم عن الإمام علیّ علیه السلام .
4- .المستدرک علی الصحیحین : ج 2 ص 572 ح 3940 عن عبیداللّه بن عبد الرحمن عن الإمام زین العابدین عن أبیه عن جدّه علیهم السلام ، و ح 3941 ، صحیح ابن حبّان : ج 13 ص 60 ح 5749 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 127 ح 2883 کلّها عن عائشه و ج 17 ص 43 ح 89 عن عمرو بن سعواء الیافعی وکلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 16 ص 85 ص 44024 ؛ الخصال : ص 338 ح 41 عن عبد اللّه بن میمون عن الإمام الصادق عن أبیه عن جدّه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، المحاسن : ج 1 ص 74 ح 33 عن عبد المؤمن الأنصاری عن الإمام الصادق علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 300 ح 6 .
5- .الکافی : ج 2 ص 293 ح 14 عن میسّر عن أبیه عن أبی جعفر علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 72 ص 116 ح 14 .
6- .الأمالی للطوسی : ص 703 ح 1504 ، کشف الغمّه : ح 2 ص 42 کلاهما عن زید بن علی ، بحار الأنوار : ج 30 ص 51 ح 2 ، وراجع : الإحتجاج : ج 2 ص 77 ح 161 وتهذیب الکمال : ج 6 ص 404 الرقم 1323 وتاریخ بغداد : ج 1 ص 141 الرقم 3 وتاریخ دمشق : ج 14 ص 175 وتاریخ المدینه : ج 3 ص 799 وتاریخ الإسلام : ج 5 ص 100 الرقم 24 .

ص: 515

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای مردم! نکند فردای قیامت با دنیایی آراسته نزد من بیایید ، در حالی که اهل بیت من ، آشفته و خاک آلوده و ستم کشیدگانی باشند که خونشان روان است !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر کس به اهل بیت من ناسزا گوید ، من از او بیزارم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :هر که مرا با آزردن اهل بیتم بیازارد ، هر آینه خدا را آزرده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :شش نفرند که من و خداوند و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای آنان را لعنت کرده ایم : کسی که به کتاب خدا چیزی بیفزاید ؛ کسی که تقدیر خدا را دروغ شمارد ؛ کسی که با قهر و زور و برای این که مسلّط شود ، کسی را که خدا عزّت بخشیده ، ذلیل گرداند وکسی را که خدا ذلیل کرده است ، بر سریر عزّت [و قدرت ]نشاند ؛ کسی که سنّت مرا فرو گذارد ؛ کسی که آنچه را خداوند در باره عترتم حرام کرده است ، حلال شمارد؛ و کسی که حرام های خدا را روا گرداند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :پنج نفرند که من و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای، آنان را لعنت کرده ایم : کسی که به کتاب خدا چیزی بیفزاید ؛ کسی که سنّت مرا فرو گذارد ؛ کسی که تقدیر خدا را باور نداشته باشد ؛ کسی که آنچه را خدا در باره عترتم حرام کرده ، حلال شمارد؛ و کسی که غنایم را [که حقّ همه مسلمانان است ، ]به خود اختصاص دهد و آن را برای خود روا شمارد .

امام زین العابدین علیه السلام :عمر بن خطّاب در روز جمعه بر بالای منبر ، سخنرانی می کرد که حسین بن علی علیه السلام نزدیک او رفت و گفت : «از منبرِ پدرم فرود آی» . عمر گریست و سپس گفت : راست گفتی، فرزندم! این، منبر پدر توست ، نه منبر پدر من . در این هنگام، علی علیه السلام گفت : «به خدا سوگند ، این حرف را من به او یاد نداده بودم» . عمر گفت : درست است . به خدا سوگند که من هم تو را متّهم نکردم ، ای ابو الحسن! سپس از منبر پایین آمد و حسین علیه السلام را برداشت و بالای منبر در کنار خود نشاند و آن گاه در حالی که حسین علیه السلام در کنار او روی منبر نشسته بود ، شروع به سخنرانی برای مردم کرد و سپس گفت : ای مردم! از پیامبرتان شنیدم که می فرمود : «مرا با عترت و ذریّه ام پاس بدارید ؛ زیرا هر کس با حفظ آنان مرا حفظ کند ، خداوند، او را محفوظ می دارد . هان! لعنت خدا بر کسی که با آزردن آنان مرا بیازارد!» و این جمله را سه بار فرمود .

.


ص: 516

الأمالی للطوسی عن أبی سعید الخدری :لَمّا کانَ یَومُ اُحُدٍ شُجَّ النَبِیُّ صلی الله علیه و آله فی وَجهِهِ وکُسِرَت رَباعِیَتُهُ ، فَقامَ صلی الله علیه و آله رافِعا یَدَیهِ یَقولُ : إنَّ اللّهَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی الیَهودِ أن قالوا : عُزَیرٌ اِبنُ اللّهِ ، وَاشتَدَّ غَضَبُهُ عَلَی النَّصاری أن قالُوا : المَسیحُ ابنُ اللّهِ ، وإنَّ اللّهَ اشتَدَّ غَضَبُهُ عَلی مَن أراق دَمی وآذانی فی عِترَتی . (1)

11 / 2الجَنَّهُ مُحَرَّمَهٌ عَلی مَن ظَلَمَهُمرسول اللّه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ حَرَّمَ الجَنَّهَ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی أو قاتَلَهم أو أغارَ عَلَیهِم أو سَبَّهُم . (2)

.

1- .الأمالی للطوسی : ص 142 ح 231 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 86 ح 43 ولیس فیه صدره إلی «رافعا یدیه یقول :» ، بشاره المصطفی : ص 280 عن أبی سعید الخدری ؛ کنز العمّال : ج 1 ص 267 ح 1343 نقلاً عن ابن النجّار عن أبی سعید الخدری .
2- .ذخائر العقبی : ص 54 ، ینابیع المودّه : ج 2 ص 119 ح 344 و ص 377 ح 72 وفیه «أعان» بدل «أغار» وکلّها عن الإمام الرضا عن الإمام علی علیهماالسلام .

ص: 517



11 / 2 حرام بودن بهشت بر کسی که به اهل بیت علیهم السلام ستم کند

الأمالی، طوسی به نقل از ابو سعید خدری :در جنگ اُحد ، هنگامی که چهره پیامبر صلی الله علیه و آله شکاف برداشت و دندان پیشین ایشان شکست ، دست هایش را به آسمان برداشت و فرمود : «خشم خدا ، سخت است بر یهود که گفتند : عزیر ، پسر خداست و خشم خدا سخت است بر نصارا که گفتند : مسیح ، پسر خداست و خشم خدا سخت است بر کسی که خون مرا بریزد و با آزردن عترتم مرا بیازارد» .

11 / 2حرام بودن بهشت بر کسی که به اهل بیت علیهم السّلام ستم کندپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، بهشت را بر کسی که به اهل بیت من ستم کند یا با آنان بجنگد یا ایشان را مورد تاخت و تاز قرار دهد یا ناسزایشان گوید ، حرام کرده است .

.


ص: 518

عنه صلی الله علیه و آله :حُرِّمَتِ الجَنَّهُ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی وآذانی فی عِترَتی . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :حُرِّمَتِ الجَنَّهُ عَلی مَن ظَلَمَ أهلَ بَیتی ، وعَلی مَن قاتَلَهُم ، وعَلَی المُعینِ عَلَیهِم ، وعَلی مَن سَبَّهُم ، «أُوْلَئِکَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِی الْأَخِرَهِ وَلَا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا یَنظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (2) . (3)

الإمام علیّ علیه السلام :وَاللّهِ ! لَأَذودَنَّ بِیَدَیَّ هاتَینِ القَصیرَتَینِ عَن حَوضِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله أعداءَنا ، ولَاُورِدَنَّهُ أحِبّاءَنا . (4)

عنه علیه السلام :أنَا مَعَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ومَعی عِترَتی وسِبطَیَّ عَلَی الحَوضِ ... فَإنّا نَذودُ عَنهُ أعداءَنا ونَسقی مِنهُ أَحِبّاءَنا وأولِیاءَنا ، ومَن شَرِبَ مِنهُ شَربَهً لَم یَظمَأ بَعدَها أبَدا . (5)

المعجم الکبیر عن أنس بن مالک :دَخَلتُ عَلی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : قَد اُعطیتُ الکَوثَرَ ، قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ومَا الکَوثَرُ ؟ قالَ : نَهرٌ فِی الجَنَّهِ عَرضُهُ وطولُهُ ما بَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ ، ولا یَشرَبُ مِنهُ أحَدٌ فَیَظمَأَ ، ولا یَتَوَضَّأُ مِنهُ أحَدٌ فَیَشعَثَ ، لا یَشرَبُهُ إنسانٌ خَفَرَ ذِمَّتی ولا قَتَلَ أهلَ بَیتی . (6)

.

1- .تفسیر القرطبی : ج 16 ص 22 ، الکشّاف : ج 3 ص 402 ، تفسیر الثعلبی : ج 8 ص 312 ح 178 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ؛ العمده : ص 53 ح 49 عن عبد اللّه بن أحمد بن عامر عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، سعد السعود : ص 141 ، کشف الغمّه : ج 1 ص 106 ، بحار الأنوار : ج 23 ص 235 .
2- .آل عمران : 77 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 34 ح 65 ، الأمالی للطوسی : ص 164 ح 272 ، تأویل الآیات الظاهره : ج 2 ص 768 ح 12 کلّها عن داود بن سلیمان الفرا عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، صحیفه الرضا علیه السلام : ص 99 ح 39 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، روضه الواعظین : ص 300 ، جامع الأخبار : ص 456 ح 1284 ، کشف الغمّه : ج 2 ص 15 عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، عنه صلی الله علیه و آله وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 202 ح 1 .
4- .الأمالی للطوسی : ص 172 ح 288 ، بشاره المصطفی : ص 95 کلاهما عن أبی الأسود الدؤلیّ ، کشف الغمّه : ج 2 ص 15 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 20 ح 12 ، وراجع : شرح الأخبار : ج 3 ص 572 ح 1301 والمناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 162 .
5- .الخصال : ص 624 ح 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، غرر الحکم : ج 3 ص 37 ح 3763 ، تفسیر فرات : ص 367 ح 499 نحوه ، بحار الأنوار : ج 8 ص 19 ح 9 .
6- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 126 ح 2882 ، شواهد التنزیل : ج 2 ص 487 ح 1163 ، تفسیر الآلوسی : ج 30 ص 244 ، کنز العمّال : ج 14 ص 426 ح 39159 نقلاً عن ابن مردویه و ص 642 ح 39765 نقلاً عن أبی نعیم ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 161 ، بحار الأنوار : ج 8 ص 24 ح 20 .

ص: 519

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت بر کسی که به اهل بیت من ستم کند و مرا با آزردن عترتم بیازارد ، حرام گردیده است .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت بر کسی که به اهل بیت من ستم کند و بر کسی که با آنان بجنگد و بر کسی که بر ضدّ آنان یاری رساند و بر کسی که ناسزایشان گوید ، حرام شده است. «اینان را در آخرت، بهره ای نیست و خدا روز قیامت با آنان سخن نمی گوید و به ایشان نمی نگرد و پاکشان نمی گرداند و عذابی دردناک خواهند داشت» .

امام علی علیه السلام :به خدا سوگند که من با همین دو دست کوتاه خود ، دشمنانمان را از رسیدن به حوض [کوثرِ] پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دور می کنم و دوستدارانمان را به کنار آن می آورم .

امام علی علیه السلام :من با پیامبر خدا و عترتم و دو فرزندم ، در کنار حوض [کوثر] هستیم و ما دشمنان خود را از آن دور می کنیم و یاران و دوستانمان را از آن ، آب می دهیم . هر که شربتی آب از آن بنوشد ، دیگر هرگز تشنه نمی شود .

المعجم الکبیر به نقل از انس بن مالک :بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارد شدم . فرمود : «به من، کوثر داده شد» . گفتم : ای پیامبر خدا! کوثر چیست؟ فرمود : «نهری است در بهشت که طول و عرض آن از مشرق تا مغرب است . هر کس از آن بیاشامد ، دیگر هرگز تشنه نمی شود و هر کس با آب آن ، خود را بشوید ، دیگر هرگز خاک آلود نمی شود . هر انسانی که پیمان مرا بشکند یا اهل بیت مرا به قتل رساند ، از آن نخواهد آشامید» .

.


ص: 520

المعجم الکبیر عن علیّ بن أبی طلحه مولی بنی امیّه :حَجَّ مُعاوِیَهُ بنُ أبی سُفیانَ وحَجَّ مَعَهُ مُعاوِیَهُ بنُ حُدَیجٍ وکانَ مِن أسَبِّ النّاسِ لِعَلِیٍّ ، فَمَرَّ فِی المَدینَهِ فی مَسجِدِ الرَّسولِ صلی الله علیه و آله وَالحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ جالِسٌ فی نَفَرٍ مِن أصحابِهِ ، فَقیلَ لَهُ : هذا مُعاوِیَهُ بن حُدَیجٍ السّابُّ لِعَلِیٍّ علیه السلام . فَقالَ : عَلَیَّ بِالرَّجُلِ ، فَأَتاهُ الرَّسولُ ، فَقالَ : أجِب ، قالَ : مَن ؟ قالَ : الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ یَدعوکَ . فَأَتاهُ فَسَلَّمَ عَلَیهِ . فَقالَ لَهُ الحَسَنُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام : أنتَ مُعاوِیَهُ بنُ حُدَیجٍ ؟ قالَ : نَعَم ، فَرَدَّ عَلَیهِ ثَلاثا . فَقالَ لَهُ الحَسَنُ : السّابُّ لِعَلِیٍّ ؟ فَکَأَنَّهُ استَحیی ، فَقالَ لَهُ الحَسَنُ علیه السلام : أمَ وَاللّهِ ، لَئِن وَرَدتَ عَلَیهِ الحَوضَ وما أراکَ أن تَرِدَهُ لَتَجِدَنَّهُ مُشَمِّرَ الإِزارِ عَلی ساقٍ یَذودُ المُنافِقینَ ذَودَ غَریبَهِ الإِبلِ ، قَولُ الصّادِقِ المَصدوقِ «وَ قَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَی» (1) . (2)

راجع : ص 460 ح 1056 و ص 512 ح 1136.

11 / 3عَذابُ ظالِمیهِمرسول اللّه صلی الله علیه و آله :الوَیلُ لِظالِمی أهلِ بَیتی ، عَذابُهُم مَعَ المُنافِقینَ فِی الدَّرَکِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ . (3)

.

1- .طه : 61 .
2- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 91 ح 2758 و ص 81 ح 2727 عن أبی کبیر ، مسند أبی یعلی : ج 6 ص 175 ح 6738 ، تاریخ دمشق : ج 59 ص 27 ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 39 الرقم 10 ، السنّه لابن أبی عاصم : ص 346 ح 776 کلّها نحوه وراجع : المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 148 ح 4669 .
3- .صحیفه الإمام الرضا علیه السلام : ص 122 ح 80 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 47 ح 177 وفیه «کأنّی بهم غدًا» بدل «عذابهم» وکلاهما عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، جامع الأحادیث للقمّی : ص 128 عن موسی بن إبراهیم عن الإمام الکاظم عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 27 ص 205 ح 10 ؛ مقتل الحسین للخوارزمی : ج 2 ص 83 ، المناقب لابن المغازلی : ص 66 ح 94 کلاهما عن أحمد بن عامر الطائیّ عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله .

ص: 521



11 / 3 عذاب ستم کنندگان به اهل بیت علیهم السلام

المعجم الکبیر به نقل از علی بن ابی طلحه، وابسته بنی امیّه :معاویه بن ابی سفیان با معاویه بن حدیج به حج رفتند . این معاویه یکی از ناسزاگوترین مردمان به علی بود . وی در مدینه از میان مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله گذشت . حسن بن علی ، در میان جمعی از یارانش نشسته بودند . به وی گفته شد: این معاویه بن حدیج است که پیوسته به علی علیه السلام ناسزا می گوید . فرمود : «این مرد را نزد من آورید» . یک نفر نزد معاویه رفت و گفت : تو را خواسته است ، اجابت کن . معاویه پرسید : چه کسی؟ گفت : حسن بن علی . معاویه بن حدیج نزد ایشان آمد و سلام کرد . حسن بن علی علیه السلام گفت : «تو معاویه بن حدیج هستی؟». او سه بار گفت : آری . حسن علیه السلام به او گفت : «همان که به علی ناسزا می گوید؟» . گویی معاویه خجالت کشید . حسن به او گفت : «هان! به خدا سوگند ، اگر در کنار حوض [کوثر] بر او وارد شوی که البتّه گمان نمی کنم به کنار آن وارد شوی ، او را خواهی دید که دامن به کمر زده است و منافقان را همچون شتران بیگانه دور می سازد . این، سخن آن راستگوی راستین است که : «و ناکام گشت هر که دروغ بست» » .

ر . ک : ص 461 ح 1056 و ص 513 ح 1136 .

11 / 3عذاب ستم کنندگان به اهل بیت علیهم السّلامپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :وای بر ستمگران به اهل بیت من! آنان به همراه منافقان، در پایین ترین طبقه دوزخ، عذاب می شوند .

.


ص: 522

عنه صلی الله علیه و آله :فِی الجَنَّهِ ثَلاثُ دَرَجاتٍ ، وفِی النّارِ ثَلاثُ دَرَکاتٍ . . . وفی أسفَلِ دَرَکٍ مِنَ النّارِ مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ ویَدِهِ ، وفِی الدَّرَکِ الثّانِیَهِ مِنَ النّارِ مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ ، وفِیالدَّرَکِ الثّالِثَهِ مِنَ النّارِ مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :مَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ ویَدِهِ فَهُوَ مَعَ عَدُوِّنا فِی النّارِ ، ومَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ وأعانَ عَلَینا بِلِسانِهِ فَهُوَ فِی النّارِ ، ومَن أبغَضَنا بِقَلبِهِ ولَم یُعِن عَلَینا بِلِسانِهِ ولابِیَدِهِ فَهُوَ فِی النّارِ . (2)

الإمام زین العابدین علیه السلام فی فَضلِ کَربَلاءَ وزِیارَهِ الحُسَینِ علیه السلام :یوحِی اللّهُ إلَی السَّماواتِ وَالأَرضِ وَالجِبالِ وَالبِحارِ ومَن فیهِنَّ : . . . وعِزَّتی وجَلالی! لَاُعَذِّبَنَّ مَن وَتَرَ رَسولی وصَفِیّی ، وَانتَهَکَ حُرمَتَهُ ، وقَتَلَ عِترَتَهُ ، ونَبَذَ عَهدَهُ ، وظَلَمَ أهلَهُ ، عَذابا لا اُعَذِّبُهُ أحَدا مِنَ العالَمینَ . (3)

.

1- .المحاسن : ج 1 ص 251 ح 472 عن أبی حمزه الثمالیّ عن الإمام زین العابدین علیه السلام ، بحار الأنوار : ج 27 ص 93 ح 53 .
2- .الخصال : ص 629 ح 10 عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، تحف العقول : ص 119 ، شرح الأخبار : ج 1 ص 165 ح 120 عن الإمام الحسین علیه السلام ، جامع الأخبار : ص 496 ح 1377 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 89 ح 39 .
3- .بحار الأنوار : ج 28 ص 59 ح 23 نقلاً عن کامل الزیارات عن قدامه بن زائده عن أبیه ووجدناه فی هامش النسخه التی بأیدینا : ص 447 .

ص: 523

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :بهشت سه درجه دارد و دوزخ سه درک... . در پایین ترین دَرَک دوزخ ، کسی جای می گیرد که ما را در دلش دشمن بدارد و با زبان و دستش بر ضدّ ما یاری رساند . در دَرَک دوم دوزخ ، کسی جای می گیرد که ما را در دلش دشمن بدارد و با زبانش به زیان ما کار کند و در دَرَک سوم دوزخ ، کسی جای می گیرد که در دلش ما را دشمن بدارد .

امام علی علیه السلام :هر آن کس که در دلش ما را دشمن بدارد و با زبان و دستش بر ضدّ ما یاری رساند ، او به همراه دشمن ما در آتش است و هر آن کس که در دلش ما را دشمن بدارد و با زبانش بر ضدّ ما یاری رساند ، او نیز در آتش است و هر آن کس که در دلش ما را دشمن بدارد ، ولی با دست و زبانش بر ضدّ ما کاری نکند ، او هم در آتش است .

امام زین العابدین علیه السلام در فضیلت کربلا و زیارت امام حسین علیه السلام :خداوند به آسمان ها و زمین و کوه ها و دریاها و همه کسانی که در آنها هستند ، وحی می فرماید... : سوگند به عزّت و جلالم که هر کس به فرستاده و برگزیده ام ستم کند و حرمت او را بشکند و عترتش را بکشد و پیمانش را زیر پا نهد و به اهل بیت او ستم کند ، به وی عذابی را می چشانم که به هیچ یک از جهانیان چنان عذابی نچشانده ام .

.


ص: 524

11 / 4إخبارُ النَّبِیِّ بِما یَقَعُ عَلَیهِم مِنَ الظُّلمِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :وَیحَ الفِراخِ فِراخِ آلِ مُحَمَّدٍ مِن خَلیفَهٍ مُستَخلِفٍ مُترَفٍ . (1)

عنه صلی الله علیه و آله :یَجیءُ یَومَ القِیامَهِ ثَلاثَهٌ یَشکونَ إلی اللّهِ عز و جل : المُصحَفُ ، وَالمَسجِدُ ، وَالعِترَهُ ، یَقولُ المُصحَفُ : یا رَبِّ ، حَرَّقونی ومَزَّقونی ، ویَقولُ المَسجِدُ : یا رَبِّ ، عَطَّلونی وضَیَّعونی ، وتَقولُ العِترَهُ : یا رَبِّ ، قَتَلونا وطَرَدونا وشَرَّدونا . فَأَجثو لِلرُّکبَتَینِ لِلخُصومَهِ ، فَیَقولُ اللّهُ جَلَّ جَلالُهُ لی : أنا أولی بِذلِکَ . (2)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ أهلَ بَیتی سَیَلقَونَ مِن بَعدی مِن اُمَّتی قَتلاً وتَشریدا ، وإنَّ أشَدَّ قَومِنا لَنا بُغضا بَنو اُمَیَّهَ وبَنُو المُغیرَهِ وبَنو مَخزومٍ . (3)

الإمام الباقر علیه السلام :لَمّا نَزَلَت هذِهِ الآیَهُ : «یَوْمَ نَدْعُواْ کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» (4) قالَ المُسلِمونَ : یا رَسولَ اللّهِ ، أ لَستَ إمامَ النّاسِ کُلِّهِم أجمَعینَ ؟ فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أنَا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله إلَی النّاسِ أجمَعینَ ، ولکِن سَیَکونُ مِن بَعدی أئِمَّهٌ عَلَی النّاسِ مِنَ اللّهِ مِن أهلِ بَیتی ، یَقومونَ فِی النّاسِ فَیُکَذَّبونَ ، ویَظلِمُهُم أئِمَّهُ الکُفرِ وَالضَّلالِ وأشیاعُهُم ، فَمَن والاهُم وَاتَّبَعهُم وصَدَّقَهُم فَهُوَ مِنّی ومَعی وسَیَلقانی ، ألا ومَن ظَلَمَهُم وکَذَّبَهُم فَلَیسَ مِنّی ولا مَعی وأنَا مِنهُ بَریءٌ . (5)

.

1- .الفردوس : ج 4 ص 397 ح 7147 ، کنز العمّال : ج 12 ص 116 ح 34270 نقلاً عن ابن عساکر وکلاهما عن سلمه بن الأکوع ؛ بشاره المصطفی : ص 202 عن أبی طاهر عن أبیه عن جدّه عن الإمام علیّ علیه السلام بزیاده «عفریت» قبل «مترف» ، کتاب سلیم بن قیس : ج 2 ص 717 ح 17 عن سلیم عن الإمام علیّ علیه السلام بزیاده «جبار عتریف» قبل «مترف» .
2- .الخصال : ص 175 ح 232 عن جابر ، عیون الحکم والمواعظ : ص 214 ح 4255 عن الإمام علیّ علیه السلام نحوه ، بحار الأنوار : ج 7 ص 222 ح 137 ؛ کنز العمّال : ج 11 ص 193 ح 31190 نقلاً عن الطبرانیّ وابن حنبل وسعید بن منصور عن أبی أمامه والدیلمیّ عن جابر .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 534 ح 8500 ، الفتن : ج 1 ص 131 ح 319 نحوه ، سبل الهدی والرشاد : ج 10 ص 152 ، إمتاع الأسماع : ج 12 ص 301 کلّها عن أبی سعید الخدری ، کنز العمّال : ج 11 ص 169 ح 31074 ؛ الملاحم والفتن : ص 83 ح 29 عن أبی سعید الخدری وفیه «قوم لنا عداوه» بدل «قومنا لنا بغضا» .
4- .الإسراء : 71 .
5- .الکافی : ج 1 ص 215 ح 1 ، المحاسن : ج 1 ص 254 ح 480 ، تفسیر العیّاشی : ج 2 ص 304 ح 121 کلّها عن جابر ، بصائر الدرجات : ص 33 ح 1 عن جابر عن الإمام الصادق علیه السلام وکلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 8 ص 13 ح 2 .

ص: 525



11 / 4 پیشگویی پیامبرصلی الله علیه وآله در باره ستم بر اهل بیت علیهم السلام

11 / 4پیشگویی پیامبر صلی الله علیه و آله در باره ستم بر اهل بیت علیهم السّلامپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :آه و اندوها از ستم هایی که از جانب خلیفه ای مسلّط و عیّاش، به جوجه های خاندان محمّد می رسد !

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :روز قیامت ، سه چیز می آیند و به خداوند عز و جل شکایت می کنند : قرآن و مسجد و عترت . قرآن می گوید : پروردگارا! مرا سوزاندند و تکّه پاره کردند . مسجد می گوید : پروردگارا! مرا خالی گذاشتند و تباهم ساختند . عترت می گویند : پروردگارا! ما را کشتند و راندند و آواره ساختند . من برای دادخواهی زانو می زنم . خداوند عز و جل به من می فرماید : من به آنها سزاوارترم .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :به زودی پس از من ، اهل بیتم توسّط امّتم با کشتار وآوارگی مواجه خواهند شد . همانا کینه توزترین قوم ما با ما ، بنی امیّه و بنی مغیره و بنی مخزوم اند .

امام باقر علیه السلام :وقتی آیه : «روزی که هر گروهی را با پیشوایشان فرا می خوانیم» نازل شد ، مسلمانان گفتند : ای پیامبر خدا! مگر شما ، پیشوای همه مردم نیستید؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «من، فرستاده خدا به سوی همه مردم هستم ؛ ولی پس از من، پیشوایانی الهی از اهل بیتم برای مردم خواهند بود که در میان مردم [به رهبری] بر می خیزند ؛ لیکن تکذیب می شوند و پیشوایان کفر و گم راهی و پیروانشان بر ایشان ستم روا می دارند . هر که آنان را دوست بدارد و از ایشان پیروی کند و تصدیقشان نماید ، از من است و با من است و مرا ملاقات خواهد کرد و آگاه باشید هر که به ایشان ستم روا دارد و تکذیبشان کند ، از من نیست و با من نیست و من از او بیزارم» .

.


ص: 526

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :الحَسَنُ وَالحُسَینُ إماما اُمَّتی بَعدَ أبیهِما ، وسَیِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّهِ ، واُمُّهُما سَیِّدَهُ نِساءِ العالَمینَ ، وأبوهُما سَیِّدُ الوَصِیّینَ . ومِن وُلدِ الحُسَینِ تِسعَهُ أئِمَّهٍ ، تاسِعُهُمُ القائِمُ مِن وُلدی ، طاعَتُهُم طاعَتی ، ومَعصِیَتُهُم مَعصِیَتی ، إلَی اللّهِ أشکُو المُنکِرینَ لِفَضلِهِم ، وَالمُضَیِّعینَ لِحُرمَتِهِم بَعدی ، وکَفی بِاللّهِ وَلیّا وناصِرا لِعِترَتی وأئِمَّهِ اُمَّتی ، ومُنتَقِما مِنَ الجاحِدینَ لِحَقِّهم ، «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُواْ أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (1) . (2)

کفایه الأثر عن جناده بن أبی اُمیّه :دَخَلتُ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام فی مَرَضِهِ الَّذی تُوُفِّیَ فیهِ ، وبَینَ یَدَیهِ طَشتٌ یَقذِفُ فیهِ الدَّمَ ویَخرُجُ کَبِدُهُ قِطعَهً قِطعَهً مِنَ السَّمِّ الَّذی أسقاهُ مُعاوِیَهُ لَعَنَهُ اللّهُ ، فَقُلتُ : یا مَولایَ ، ما لَکَ لا تُعالِجُ نَفسَکَ ؟ فَقالَ : یا عَبدَ اللّهِ ، بِماذا اُعالِجُ المَوتَ ؟! قُلتُ : إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ . ثُمَّ التَفَتَ إلَیَّ وقالَ : وَاللّهِ ، إنَّهُ لَعَهدٌ عَهِدَهُ إلَینا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ هذَا الأَمرَ یَملِکُهُ اثنا عَشَرَ إماما مِن وُلدِ عَلِیٍّ وفاطِمَهَ علیهماالسلام ، ما مِنّا إلّا مَسمومٌ أو مَقتولٌ . ثُمَّ رَفَعتُ الطَّشتَ وَاتَّکَأَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ . (3)

.

1- .الشعراء : 227 .
2- .کمال الدین : ص 260 ح 6 ، التحصین لابن طاووس : ص 553 ح 14 ، فرائد السمطین : ج 1 ص 54 ح 19 کلّها عن الحسین بن خالد عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 36 ص 254 ح 70 .
3- .کفایه الأثر : ص 226 ، الصراط المستقیم : ج 2 ص 128 نحوه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 217 ح 19 .

ص: 527

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :حسن و حسین ، پس از پدرشان، امامان امّت من و سَرور جوانان اهل بهشت اند و مادر آن دو ، بانوی زنان جهان است و پدرشان سَرور اوصیاست . از نسل حسین ، نُه امام پدید می آید که نهمین ایشان ، قائم از نسل من است . اطاعت از آنان، اطاعت از من است و نافرمانی از آنان، نافرمانی از من است . به خدا شکایت می برم از کسانی که فضل ایشان را انکار کنند و پس از من ، حرمت آنان را بشکنند و کافی است که خدا پشتیبان و یاور عترت و امامان امّت من باشد و انتقام گیرنده از منکران حقّ آنان «و کسانی که ستم کرده اند ، به زودی خواهند دانست که چه فرجامی در انتظار آنان است» .

کفایه الأثر به نقل از جناده بن ابی امیّه :هنگامی که حسن بن علی علیه السلام در بستر بیماری که به درگذشت ایشان انجامید افتاده بود ، بر ایشان وارد شدم ، در حالی که در برابرش تَشتی بود و ایشان بر اثر زهری که معاویه خدایش لعنت کند به او خورانده بود ، در آن تشت ، خون استفراغ می کرد و پاره های جگرش از دهانش خارج می شد . گفتم : مولای من! چرا خودتان را معالجه نمی کنید؟ فرمود : «ای عبد اللّه ! مرگ را با چه علاج کنم؟!» . گفتم : إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون . ایشان سپس رو به من کرد و فرمود : «به خدا سوگند ، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به ما سفارش فرمود که این امر (پیشوایی امّت) را دوازده امام از نسل علی و فاطمه علیهماالسلامبه عهده خواهند گرفت و هیچ یک از ما نیست، مگر این که یا زهر خورانده می شود و یا کشته می شود» . در این هنگام ، من تَشت را برداشتم و ایشان که درودهای خدا بر او باد تکیه داد .

.


ص: 528

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله نَظَرَ إلی عَلِیٍّ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهم السلام فَبَکی وقالَ : أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدی . (1)

عنه علیه السلام :لَمَّا احتُضِرَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله غُشِیَ عَلَیهِ ، فَبَکَت فاطِمَهُ علیهاالسلام فَأَفاقَ وهِیَ تَقولُ : مَن لَنا بَعدَکَ یا رَسولَ اللّهِ ؟! فَقالَ : أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدی وَاللّهِ . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله لِبَنی هاشِمٍ :أنتُمُ المُستَضعَفونَ بَعدی . (3)

الأمالی للصدوق عن ابن عبّاس :قالَ عَلِیٌّ علیه السلام لِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله : یا رَسولَ اللّهِ ، إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقیلاً ؟ قالَ : إی وَاللّهِ إنّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ : حُبّا لَهُ ، وحُبّا لِحُبِّ أبی طالِبٍ لَهُ . وإنَّ وَلَدَهُ لَمَقتولٌ فی مَحَبَّهِ وَلَدِکَ ، فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمِنینَ ، وتُصَلّی عَلَیهِ المَلائِکَهُ المُقَرَّبونَ. ثُمَّ بَکی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله حَتّی جَرَت دُموعُهُ عَلی صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ : إلَی اللّهِ أشکو ما تَلقی عِترَتی مِن بَعدی . (4)

المستدرک علی الصحیحین عن أنس :دَخَلتُ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله عَلی عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام یَعودُهُ وهُوَ مَریضٌ وعِندَهُ أبو بَکرٍ وعُمَرُ ، فَتَحَوَّلا حَتّی جَلَسَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ أحَدُهُما لِصاحِبِهِ : ما أراهُ إلّا هالِکا (5) . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّهُ لَن یَموتَ إلّا مَقتولاً ، ولَن یَموتَ حَتّی یُملَأَ غَیظا . (6)

.

1- .معانی الأخبار : ص 79 ح 1 عن المفضّل بن عمر ، بحار الأنوار : ج 24 ح 168 ح 1 ؛ شواهد التنزیل : ج 1 ص 555 ح 589 عن المفضّل بن عمر .
2- .عائم الإسلام : ج 1 ص 225 ، بحار الأنوار : ج 82 ص 168 ح 3 ، وراجع : الإرشاد : ج 1 ص 184 والأمالی للمفید : ص 212 ح 2 ومسند ابن حنبل : ج 10 ص 257 ح 26940 .
3- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 61 ح 244 عن الحسن بن عبد اللّه التمیمی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام ، کفایه الأثر : ص 118 عن عبد القیس عن الإمام علیّ علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحار الأنوار : ج 28 ص 50 ح 15 ؛ شواهد التنزیل : ج 1 ص 559 ح 595 عن جابر بن عبد اللّه نحوه .
4- .الأمالی للصدوق : ص 191 ح 200 ، بحار الأنوار : ج 22 ص 288 ح 58 .
5- .فی المصدر : «هالک» ، والصواب ما أثبتناه .
6- .المستدرک علی الصحیحین : ج 3 ص 150 ح 4673 ، تاریخ أصبهان : ج 2 ص 113 الرقم 1250 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 433 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 536 ح 9050 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 11 ص 618 ح 32999 ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 3 ص 216 عن عمران بن حصین نحوه ، بحار الأنوار : ج 29 ص 453 ح 44 .

ص: 529

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی و حسن و حسین علیهم السلام نگاه کرد و سپس گریست و فرمود : «پس از من، شما مستضعف خواهید بود» .

امام صادق علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله هنگام احتضار، از هوش رفت و فاطمه علیهاالسلامشروع به گریه کرد . پیامبر صلی الله علیه و آله به هوش آمد و [شنید ]فاطمه می گوید : ای پیامبر خدا! بعد از تو چه بر سر ما خواهد آمد؟! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «به خدا سوگند که شما پس از من، مستضعف خواهید بود» .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به بنی هاشم :پس از من، شما به استضعاف کشیده می شوید .

الأمالی، صدوق به نقل از ابن عبّاس :علی علیه السلام به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله گفت : ای پیامبر خدا! شما عقیل را دوست دارید؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «آری . به خدا او را به دو سبب دوست دارم : یکی به خاطر خودش و دیگری به خاطر آن که ابوطالب ، او را دوست می داشت . همانا فرزند او در راه محبّت و دوستیِ فرزند تو کشته خواهد شد و دیدگان مؤمنان برایش خواهند گریست و فرشتگان مقرّب ، بر او درود می فرستند» . سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله چندان گریه کرد که اشکهایش بر سینه اش جاری گشت . آن گاه فرمود : «به خدا شِکوه می کنم از ستمهایی که پس از من به عترتم می رسد» .

المستدرک علی الصحیحین به نقل از انس بن مالک :با پیامبر صلی الله علیه و آله به عیادت علی بن ابی طالب که بیمار بود ، رفتیم . ابو بکر و عمر نیز نزد علی علیه السلام بودند . آن دو کنار رفتند تا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نشست . یکی از آنها به دیگری گفت : حتماً می میرد . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : «او جز با کشته شدن ، از دنیا نخواهد رفت . او زمانی خواهد مُرد که از غیظ و خشم ، لبریز شده باشد» .

.


ص: 530

المعجم الکبیر عن جابر (1) :المعجم الکبیر عن جابر (2) : قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام : إنَّکَ امرُؤٌ مُستَخلَفٌ ، وإنَّکَ مَقتولٌ ، وهذِهِ مَخضوبَهٌ مِن هذِهِ لِحیَتُهُ مِن رَأسِهِ . (3)

مسند أبی یعلی عن عائشه :رَأَیتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله التَزَمَ عَلِیّا وقَبَّلَهُ ویَقولُ : بِأَبِی الوَحیدُ الشَّهیدُ ، بِأَبِی الوَحیدُ الشَّهیدُ . (4)

الإمام علیّ علیه السلام :بَینَما رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله آخِذٌ بِیَدی ونَحنُ نَمشی فی بَعضِ سِکَکِ المَدینَهِ ، إذ أتَینا عَلی حَدیقَهٍ ، فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما أحسَنَها مِن حَدیقَهٍ ! قالَ : لَکَ فِی الجَنَّهِ أحسَنُ مِنها . ثُمَّ مَرَرنا بِاُخری فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما أحسَنَها مِن حَدیقَهٍ ! قالَ : لَکَ فِی الجَنَّهِ أحسَنُ مِنها . حَتّی مَرَرنا بِسَبعِ حَدائِقَ ، کُلّ ذلِکَ أقولُ : ما أحسَنَها ! ویَقولُ : لَکَ فِی الجَنَّهِ أحسَنُ مِنها . فَلَمّا خَلا لَهُ الطَّریقُ اعتَنَقَنی ، ثُمَّ أجهَشَ باکِیا . قالَ : قُلتُ : یا رَسولَ اللّهِ ، ما یُبکیکَ ؟ قالَ : ضَغائِنُ فی صُدورِ أقوامٍ لا یُبدونَها لَکَ إلّا مِن بَعدی . قالَ : قُلتُ : یارَسولَ اللّهِ فی سَلامهٍ مِن دینی ؟ قالَ : فی سَلامهٍ مِن دینِکَ . 5

.

1- .الظاهر أنّه جابر بن سمره بقرینه ما قبله وبعده من الروایات فی المصدر ، إضافه إلی ما صُرِّح به فی سائر المصادر .
2- .المعجم الکبیر : ج 2 ص 247 ح 2038 ، المعجم الأوسط : ج 7 ص 218 ح 7318 ، دلائل النبوّه لأبی نعیم : ج 2 ص 553 ح 491 وفیهما «مؤمّر» بدل «امرؤ» ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 536 ، سبل الهدی والرشاد : ج 10 ص 85 کلّها عن جابر بن سمره ، کنز العمّال : ج 13 ص 136 ح 36428 .
3- .مسند أبی یعلی : ج 4 ص 318 ح 4558 ، تاریخ دمشق : ج 42 ص 549 ح 9061 ، المناقب للخوارزمی : ص 65 ح 34 ولیس فیه ذیله ، کنز العمّال : ج 11 ص 618 ح 33000 ؛ الأمالی للمفید : ص 72 ح 6 نحوه ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 220 .
4- .مسند أبی یعلی : ج 1 ص 285 ح 561 ، تاریخ بغداد: ج 12 ص 398 الرقم 6859 ، مسند البزّار : ج 2 ص 293 ح 716 ، تهذیب الکمال : ج 23 ص 239 الرقم 4741 کلّها عن أبی عثمان النهدی نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 176 ح 36523 ؛ کشف الیقین : ص 450 ح 553 نحوه ، بحار الأنوار : ج 28 ص 75 ح 33 .

ص: 531

المعجم الکبیر به نقل از جابر :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود : «تو کسی هستی که خلافتت را می گیرند ، کشته می شوی و این [محاسنت] از این [خون سرت] رنگین خواهد شد» .

مسند أبی یعلی به نقل از عایشه :پیامبر صلی الله علیه و آله را دیدم که علی را در آغوش کشید و بوسید و فرمود : «پدرم فدای تو شهیدِ تنها! پدرم فدای تو شهیدِ تنها!» .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دستم را گرفته بود و با هم در یکی از کوچه های مدینه راه می رفتیم که به باغی رسیدیم . من گفتم : ای پیامبر خدا! چه باغ زیبایی! فرمود : «از این زیباتر در بهشت برای توست» . سپس از باغ دیگری گذشتیم و من دوباره گفتم : ای پیامبر خدا! عجب باغ زیبایی! فرمود : «از این زیباتر در بهشت برای توست» . ما از هفت باغ گذشتیم و هر بار من می گفتم : عجب باغ زیبایی! و پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود : «از این زیباتر در بهشت برای توست» . چون پیامبر خدا به جای خلوتی رسید ، مرا در آغوش گرفت و ناگهان گریست . من گفتم : ای پیامبر خدا! چرا گریه می کنید؟ فرمود : «به خاطر کینه های نهفته در دل های گروهی از مردم که پس از من ، آنها را در مورد تو آشکار خواهند کرد . گفتم : ای پیامبر خدا! آیا دینم سالم خواهد ماند؟ فرمود : «دینت سالم خواهد ماند» .

.


ص: 532

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :یُقتَلُ ابنِیَ الحَسَنُ بِالسَّمِّ . (1)

المستدرک علی الصحیحین عن اُمّ سلمه :إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله اضطَجَعَ ذاتَ لَیلَهٍ لِلنَّومِ فَاستَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ (2) ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَرَقَدَ ، ثُمَّ استَیقَظَ وهُوَ حائِرٌ دونَ ما رَأَیتُ بِهِ المَرَّهَ الاُولی ، ثُمَّ اضطَجَعَ فَاستَیقَظَ وفی یَدِهِ تُربَهٌ حَمراءُ یُقَبِّلُها ، فَقُلتُ : ما هذِهِ التُّربَهُ یا رَسولَ اللّهِ ؟ قالَ : أخبَرَنی جِبریلُ عَلَیهِ الصَّلاهُ وَالسَّلامُ أنَّ هذا یُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ [یَعنِی ]الحُسَینَ فَقُلتُ لِجَبریلَ : أرِنی تُربَهَ الأَرضِ الَّتی یُقتَلُ بِها ، فَهذِهِ تُربَتُها . (3)

دلائل النبوه لأبی نعیم عن سحیم عن أنس بن الحارث :سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إنَّ ابنی هذا یُقتَلُ بِأَرضِ العِراقِ ، فَمَن أدرَکَهُ مِنکُم فَلیَنصُرهُ . قالَ : فَقُتِلَ أنَسٌ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام . (4)

.

1- .کتاب سُلیم بن قیس : ج 2 ص 838 ح 42 عن عبداللّه بن جعفر ، الخرائج والجرائح : ج 3 ص 1143 ح 55 ، عوالی اللآلی : ج 1 ص 199 ح 14 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 23 ص 267 ح 534 .
2- .أی متحیّر ، وفی بعض المصادر «وهو خاثر» أو «خاثر النفس» معناه : ثقیل النفس غیر طیّب ولا نشیط (النهایه : ج 2 ص 11 «خثر») .
3- .المستدرک علی الصحیحین : ج 4 ص 440 ح 8202 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 109 ح 2821 ، تاریخ الإسلام : ج 5 ص 103 الرقم 24 وفیهما «خاثر» بدل «حائر» الاُولی ، سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 289 الرقم 48 وفیه «خاثر» بدل «حائر» فی کلا الموضعین وکلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 657 ح 37667 ؛ إعلام الوری : ج 1 ص 93 وفیه «خاثر» بدل «حائر» فی کلا الموضعین ، بحار الأنوار : ج 18 ص 124 ح 36 .
4- .دلائل النبوّه لأبی نعیم : ج 2 ص 554 ح 493 ، اُسد الغابه : ج 1 ص 288 ح 246 ، الإصابه : ج 1 ص 271 الرقم 266 ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 199 کلاهما نحوه ؛ المناقب لابن شهرآشوب : ج 1 ص 140 ، بحار الأنوار : ج 18 ص 141 ح 40 .

ص: 533

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :فرزندم حسن، با زهر، کشته خواهد شد .

المستدرک علی الصحیحین به نقل از امّ سلمه :شبی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای خواب به بستر رفت ؛ ولی حیرت زده بیدار شد . بار دیگر به بستر رفت و خوابید و باز بیدار شد ؛ امّا این بار از دفعه قبل که دیده بودم ، کمتر متحیّر بود . سپس به بستر رفت و بعد از مدّتی مجدّداً بیدار شد ، در حالی که مُشتی خاک سرخ رنگ در دست داشت و آن را می بوسید . گفتم : این خاک چیست ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : «جبرئیل علیه الصلاه و السلام به من خبر داد که این یعنی : حسین در خاک عراق کشته خواهد شد . من به جبرئیل گفتم : خاک آن سرزمینی را که او در آن کُشته خواهد شد ، به من نشان بده . این خاک آنجاست» .

دلائل النبوّه، ابو نعیم به نقل از سُحیم :اَنَس بن حارث گفت : شنیدم که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمود : «این فرزندم در خاک عراق کشته خواهد شد . پس هر یک از شما او را درک کرد ، یاری اش رساند» . اَنَس به همراه حسین علیه السلام کشته شد .

.


ص: 534

مسند ابن حنبل عن عماره بن زاذان عن ثابت عن أنس :إنَّ مَلَکَ المَطَرِ استَأذَنَ رَبَّهُ أن یَأتِیَ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله فَأَذِنَ لَهُ ، فَقالَ لِاُمِّ سَلَمَهَ : اِملِکی عَلَینَا البابَ لا یَدخُل عَلَینا أحَدٌ . قالَ : وجاءَ الحُسَینُ لِیَدخُلَ فَمَنَعَتهُ ، فَوَثَبَ فَدَخَلَ ، فَجَعَلَ یَقعُدُ عَلی ظَهرِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وعَلی مَنکِبِهِ وعَلی عاتِقِهِ . فَقالَ المَلَکُ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : أتُحِبُّهُ ؟ قالَ : نَعَم ، قالَ : أما إنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُهُ ، وإن شِئتَ أرَیتُکَ المَکانَ الَّذی یُقتَلُ فیهِ ، فَضَرَبَ بِیَدِهِ فَجاءَ بِطینَهٍ حَمراءَ ، فَأَخَذَتها اُمُّ سَلَمَهَ فَصَرَّتها فِی خِمارِها . قالَ ثابِتٌ : بَلَغَنا أنَّها کَربَلاءُ . (1)

المعجم الکبیر عن اُمّ سلمه :کانَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله جالِسا ذاتَ یَومٍ فی بَیتی فَقالَ : لا یَدخُل عَلَیَّ أحَدٌ ، فَانتَظَرتُ فَدَخَلَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَسَمِعتُ نَشیجَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَبکی ، فَاطَّلَعتُ فَإِذا حُسَینٌ فی حِجرِهِ وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَمسَحُ جَبینَهُ وهُوَ یَبکی ، فَقُلتُ : وَاللّهِ ، ما عَلِمتُ حینَ دَخَلَ ، فَقالَ : إنَّ جِبریلَ علیه السلام کانَ مَعَنا فِی البَیتِ فَقالَ : تُحِبُّهُ ؟ قُلتُ : أمّا مِنَ الدُّنیا فَنَعم ، قالَ : إنَّ اُمَّتَکَ سَتَقتُلُ هذا بِأَرضٍ یُقالُ لَها کَربَلاءُ ، فَتَناولَ جِبریلُ علیه السلام مِن تُربَتِها ، فَأَراهَا النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله . فَلَمّا اُحیطَ بِحُسَینٍ علیه السلام حینَ قُتِلَ ، قالَ : مَا اسمُ هذِهِ الأَرضِ ؟ قالوا : کَربَلاءَ ، قالَ : صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ أرضُ کَربٍ وبَلاءٍ . (2)

مسند ابن حنبل عن عبد اللّه بن نُجَیّ عن أبیه :أنَّهُ سارَ مَعَ عَلِیٍّ علیه السلام ، وکانَ صاحِبَ مَطهَرَتِهِ ، فَلَمّا حاذی نَینَوی وهُوَ مُنطَلِقٌ إلی صِفّینَ فَنادی عَلِیٌّ علیه السلام : اِصبِر أبا عَبدِ اللّهِ ، اِصبِر أبا عَبدِ اللّهِ بِشَطِّ الفُراتِ . قُلتُ : وماذا ؟ قالَ : دَخَلتُ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ذاتَ یَومٍ وعَیناهُ تَفیضانِ ، قُلتُ : یا نَبِیَّ اللّهِ ، أغضَبَکَ أحَدٌ ! ما شَأنُ عَینَیکَ تَفیضانِ ؟ قالَ : بَل قامَ مِن عِندی جِبریلُ قَبلُ فَحَدَّثَنی أنَّ الحُسَینَ یُقتَلُ بِشَطِّ الفُراتِ . قالَ : فَقالَ : هَل لَکَ إلی أن اُشِمَّکَ مِن تُربَتِهِ ؟ قالَ : قُلتُ : نَعَم ، فَمَدَّ یَدَهُ فَقَبَضَ قَبضَهً مِن تُرابٍ فَأَعطانیها ، فَلَم أملِک عَینَیَّ أن فاضَتا . (3)

.

1- .مسند ابن حنبل : ج 4 ص 482 ح 13539 ، المعجم الکبیر: ج 3 ص 106 ح 2813 ، مسند أبی یعلی : ج 3 ص 370 ح 3389 ، دلائل النبوّه لأبی نعیم : ج 2 ص 553 ح 492 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 657 ح 37669 ؛ الأمالی للطوسی : ص 330 ح 658 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 231 ح 14 .
2- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 108 ح 2819 و ج 23 ص 289 ح 637 نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 656 ح 37666 ؛ الملاحم والفتن : ص 235 ح 342 .
3- .مسند ابن حنبل : ج 1 ص 184 ح 648 ، المعجم الکبیر : ج 3 ص 105 ح 2811 ، المصنّف لابن أبی شیبه : ج 8 ص 632 ح 259 عن عبد اللّه بن یحیی الحضرمی عن أبیه کلاهما نحوه ، مسند أبی یعلی : ج 1 ص 206 ح 358 ، کنز العمّال : ج 13 ص 655 ح 37663 ؛ الملاحم والفتن : ص 237 ح 344 نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 247 ح 46 .

ص: 535

مسند ابن حنبل به نقل از عماره بن زادان :ثابت به نقل از اَنَس گفت: فرشته باران از پروردگارش اجازه خواست که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله برود و خدا به او اجازه داد . پیامبر صلی الله علیه و آله به امّ سلمه فرمود : «بیرون ، مواظب در باش که کسی بر ما وارد نشود» . حسین علیه السلام آمد و خواست وارد اتاق شود ؛ امّا ام سلمه مانع او شد . حسین ، جستی زد و داخل شد و شروع کرد بر پشت پیامبر و بر روی شانه و گردن ایشان سوار شدن . آن فرشته به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت : او را دوست داری؟ فرمود : «آری» . فرشته گفت : بدان که امّت تو او را خواهند کشت و اگر بخواهی ، مکانی را که در آن کشته می شود ، به تو نشان می دهم . سپس دستش را زد و مقداری گِل سرخ رنگ آورد . امّ سلمه آن را گرفت و در گوشه چارقد خود بست . اطّلاع یافتیم که آن سرزمین ، کربلاست .

المعجم الکبیر به نقل از امّ سلمه :روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در اتاق من نشسته بود و فرمود : «کسی بر من وارد نشود» . من ، [بیرون اتاق] منتظر ماندم . در این هنگام ، حسین علیه السلام وارد اتاق شد . صدای هق هق پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را شنیدم که می گریست . به داخل اتاق نگاهی افکندم . دیدم حسین در بغل پیامبر صلی الله علیه و آله است و ایشان به پیشانی او دست می کشد و می گرید . گفتم : به خدا، متوجّه نشدم که او وارد شد ! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «جبرئیل در اتاق با ما بود و گفت : او را دوست داری؟ گفتم : از دنیا، آری [همین ها را دوست دارم] . جبرئیل گفت : بدان که امّت تو این را در سرزمینی به نام کربلا خواهند کشت» . جبرئیل ، از خاک آن جا مقداری برداشت و به پیامبر صلی الله علیه و آله نشان داد . زمانی که حسین علیه السلام را محاصره کردند تا او را بکشند ، فرمود : «نام این سرزمین چیست؟» . گفتند : کربلا . فرمود : «خدا و پیامبر او راست گفتند . این جا سرزمین کَرب (اندوه) و بلاست» .

مسند ابن حنبل به نقل از عبد اللّه بن نُجَی، از پدرش :زمانی که علی علیه السلام به صفّین می فت[م] ، او ابریق دارِ ایشان بود[م] و همراه ایشان حرکت می کرد[م] . چون برابر نینوا رسید ، صدا زد : «صبر کن ، ابو عبد اللّه ! در کنار شطّ فرات، صبر کن ، ابو عبد اللّه !» . گفتم : چه شده است؟ فرمود : «روزی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم . دیدم چشمانش گریان است . گفتم : ای پیامبر خدا! کسی شما را ناراحت کرده است؟ چرا دیدگانتان گریان است؟ فرمود : نه . اندکی پیش ، جبرئیل از پیش من رفت . او به من گفت که حسین در نزدیک شطّ فرات، کشته خواهد شد . جبرئیل به من گفت : آیا می خواهی از شمیم تربتش به تو ببویانم؟ گفتم : آری . پس جبرئیل دستش را دراز کرد و مشتی خاک برداشت و آن را به من داد و بدین خاطر، بی اختیار، گریه ام گرفت » .

.


ص: 536

البدایه والنهایه عن محمّد بن عمرو بن حسن :کُنّا مَعَ الحُسَین علیه السلام بِنَهرَی کَربَلاءَ ، فَنَظَرَ إلی شِمرِ بنِ ذِی الجَوشَنِ فَقالَ : صَدَقَ اللّهُ ورَسولُهُ ، قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : «کَأَنّی أنظُرُ إلی کَلبٍ أبقَعَ یَلَغُ فی دِماءِ أهلِ بَیتی» . وکانَ شِمرٌ قَبَّحَهُ اللّهُ أبرَصَ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :زارَنا رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَعَمِلنا لَهُ حَریرَهً ، وأهدَت لَنا اُمُّ أیمَنَ قَعبا مِن لَبَنٍ وزُبدا وصَحفَهً مِن تَمرٍ ، فَأَکَلَ النَّبِیُّ وأکَلنا مَعَهُ ، ثُمَّ وَضَّأتُ رَسولَ اللّهِ ، فَقامَ وَاستَقبَلَ القِبلَهَ فَدَعَا اللّهَ ما شاءَ . ثُمَّ أکَبَّ عَلَی الأَرضِ بِدُموعٍ غَزیرَهٍ مِثلِ المَطَرِ ، فَهِبنا رَسولَ اللّهِ أن نَسأَلَهُ ، فَوَثَبَ الحُسَینُ فَقالَ : یا أبَتی ، رَأَیتُکَ تَصنَعُ ما لَم أرَکَ تَصنَعُ مِثلَهُ ! فَقالَ : یا بُنَیَّ ، إنّی سُرِرتُ بِکُمُ الیَومَ سُرورا لَم اُسَرَّ بِکُم مِثلَهُ ، وإنَّ حَبیبی جَبرَئیلَ علیه السلام أتانی فَأَخبَرَنی أنَّکُم قَتلی ، وأنَّ مَصارِعَکُم شَتّی ، فَدَعَوتُ اللّهَ لَکُم وأحزَنَنی ذلِکَ . فَقالَ الحُسَینُ : یا رَسولَ اللّهِ ، فَمَن یَزورُنا عَلی تَشَتُّتِنا ، ویَتَعاهَدُ قُبورَنا ؟ قالَ : طائِفَهٌ مِن اُمَّتی یُریدونَ بِرّی وصِلَتی ، فَإِذا کانَ یَومُ القِیامَهِ شَهِدتُها بِالمَوقِفِ ، وأخَذتُ بِأَعضادِها فَأَنجَیتُها وَاللّهِ مِن أهوالِهِ وشَدائِدِهِ . (2)

.

1- .البدایه والنهایه : ج 8 ص 188 ، تاریخ دمشق : ج 23 ص 190 ح 5031 و ج 55 ص 16 ح 11583 نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 672 ح 37714 ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 56 نقلاً عن المناقب لابن شهرآشوب .
2- .مقتل الحسین للخوارزمی : ج 2 ص 166 عن حسین بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه الإمام الحسین علیه السلام ؛ بشاره المصطفی : ص 195 عن حسین بن علیّ بن الحسین عن أبیه عن جدّه علیهماالسلام ، کامل الزیارات : ص 126 ح 141 عن محمّد بن الحسین بن علی عن أبیه عن جدّه الإمام زین العابدین عنه علیهماالسلام و ص 125 ح 140 عن جابر عن الإمام الباقر عنه علیهماالسلام ، إعلام الوری : ج 1 ص 94 عن الإمام زین العابدین عن أبیه عنه علیهم السلام وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 44 ص 234 ح 20 .

ص: 537

البدایه و النهایه به نقل از محمّد بن عمرو بن حسن :ما به همراه حسین علیه السلام در کنار دو نهر کربلا بودیم . امام علیه السلام به شمر بن ذی الجوشن نگاهی کرد و فرمود : «خدا و پیامبر او راست گفتند . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : گویی سگِ پیسه ای را می بینم که در خون اهل بیت من، دهان می زند » . شمر که خداوند، رویَش را زشت کند پیس بود .

امام علی علیه السلام :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دیدن ما آمد . برای ایشان ، حریره ای تهیّه کردیم و امّ اَیمَن ، قدحی شیر و کره و طبقی خرما آورد . پیامبر صلی الله علیه و آله ، شروع به خوردن کرد و ما نیز با ایشان خوردیم . سپس پیامبر خدا را وضو دادم و ایشان برخاست و رو به قبله ایستاد و مقداری دعا کرد . سپس چشمانش را به زمین دوخت و مانند باران، اشک ریخت . ما جرئت نکردیم علّت را از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جویا شویم . حسین از جا پرید و گفت : پدر جان! عملی از شما دیدم که قبلاً ندیده بودم چنان کاری انجام دهید! پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «فرزند عزیزم! من امروز از ملاقات شما چنان خوش حال شدم که سابقه نداشته است؛ ولی دوستم جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که شماها کشته خواهید شد و هر کدامتان در جایی بر زمین خواهید افتاد . از این رو من برای شما دعا کردم و این خبر، موجب اندوه من گشت» . حسین گفت : ای پیامبر خدا! با این پراکندگی، چه کسی به زیارت ما خواهد آمد و چه کسی از قبرهای ما مواظبت خواهد نمود؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : «گروهی از امّتم که خواهان نیکی و ارتباط با من اند . پس چون روز قیامت شود ، من این عدّه را در موقف می بینم و بازوانشان را می گیرم و به خدا سوگند ، آنان را از هول و هراس ها و سختی های موقف، نجات می دهم» .

.


ص: 538

11 / 5ما وَقَعَ عَلَیهِم مِنَ الظُّلمِالإمام الحسن علیه السلام فی خُطبَتِهِ بَعدَ قَتلِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام :لَقَد حَدَّثَنی جَدّی رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله أنَّ الأَمرَ یَملِکُهُ اثنا عَشَرَ إماما مِن أهلِ بَیتِهِ وصَفوَتِهِ ، ما منِّا إلّا مَقتولٌ أو مَسمومٌ . (1)

الإمام علیّ علیه السلام :. . . حَتّی إذا قَبَضَ اللّهُ رَسولَهُ صلی الله علیه و آله رَجَعَ قَومٌ عَلَی الأَعقابِ ، وغالَتهُمُ السُّبُلُ ، وَاتَّکَلوا عَلَی الوَلائِجِ ، ووَصَلوا غَیرَ الرَّحِمِ ، وهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذی اُمِروا بِمَوَدَّتِهِ ، ونَقَلُوا البِناءَ عَن رَصِّ أساسِهِ ، فَبَنَوهُ فی غَیرِ مَوضِعِهِ . مَعادِنُ کُلِّ خَطیئَهٍ ، وأبوابُ کُلِّ ضارِبٍ فی غَمرَهٍ . (2)

المناقب لابن شهرآشوب عن المنهال بن عمرو :إنَّ مُعاوِیَهَ سَأَلَ الحَسَنَ علیه السلام أن یَصعَدَ المِنبَرَ ویَنتَسِبُ ، فَصَعِدَ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنی عَلَیهِ . . . ثُمَّ قالَ : أصبَحَت قُرَیشٌ تَفتَخِرُ عَلَی العَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله مِنها ، وأصبَحَتِ العَرَبُ تَفتَخِرُ عَلَی العَجَمِ بِأَنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله مِنها ، وأصبَحَتِ العَجَمُ تَعرِفُ حَقَّ العَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله مِنها ، یَطلُبونَ حَقَّنا ولا یَرُدّونَ إلَینا حَقَّنا . (3)

.

1- .کفایه الأثر : ص 162 عن هشام بن محمّد عن أبیه ، بحار الأنوار : ج 27 ص 217 ح 18 .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 150 ، المسترشد : ص 401 ح 134 نحوه ، بحار الأنوار : ج 29 ص 616 ح 29 .
3- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 12 ، بحار الأنوار : ج 43 ص 356 ح 34 .

ص: 539



11 / 5 ستم های رفته بر اهل بیت علیهم السلام

11 / 5ستم های رفته بر اهل بیت علیهم السّلامامام حسن علیه السلام در سخنانی که پس از شهادت امیر مؤمنان علیه السلام بیان نمود :جدّم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود که امر [امامت] را دوازده امام از اهل بیت و برگزیدگان او، به عهده می گیرند و هیچ یک از ما نیست ، مگر این که یا به قتل می رسد و یا با زهر کشته می شود .

امام علی علیه السلام :... تا این که چون خداوند ، جان پیامبر خود را گرفت ، قومی به عقب بر گشتند و راه های گوناگون، آنان را نابود کرد و بر اندیشه های نادرست خویش تکیه کردند و با غیر خویشاوند، پیوند بر قرار کردند و از وسیله ای (اهل بیت) که به دوستی آن مأمور شده بودند، دور گشتند و آن بنا را از روی بنیادِ استوارش حرکت دادند و در غیر جایش گذاشتند . اینان، معدن هر خطا و دروازه هایی گشوده به روی هر کسی بودند که خواهان گام نهادن در باطل و گم راهی بود .

المناقب، ابن شهرآشوب به نقل از منهال بن عمرو :معاویه از حسن علیه السلام خواست که بر منبر رود و نسب خود را بیان کند . حسن علیه السلام بر منبر رفت و حمد و ثنای خداوند گفت... و سپس فرمود : «قریش بر عرب ها فخر می فروشد که محمّد صلی الله علیه و آله از آنهاست و عرب ها بر عجم ها فخر می فروشند که محمّد صلی الله علیه و آله از آنهاست و عجم ها این حق را برای عرب ها معترف اند که محمّد صلی الله علیه و آله از آنان است . حقّ ما را [از غاصبانِ حقّ ما] می طلبند و حقّمان را به ما بر نمی گردانند .

.


ص: 540

المعجم الکبیر عن حبیب بن یسار :لمَّا اُصیبَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام قامَ زَیدُ بنُ أرقَمَ إلی بابِ المَسجِدِ فَقالَ : أفَعَلتُموها ؟! أشهَدُ أنّی سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : «اللّهُمَّ أستَودِعُکَهُما (1) وصالِحَ المُؤمِنینَ» ، فَقیلَ لِعُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ : إنَّ زَیدَ بنَ أرقَمَ قالَ کَذا وکَذا ، فَقالَ : ذلِکَ شَیخٌ قَد ذَهَبَ عَقلُهُ . (2)

تاریخ الیعقوبی فی ذِکرِ وَفاهِ فاطِمَهَ علیهاالسلام :دَخَلَ إلَیها فی مَرَضِها نِساءُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وغَیرُهُنَّ مِن نِساءِ قُرَیشٍ ، فَقُلنَ : کَیف أنتِ ؟ قالتَ : أجِدُنی وَاللّهِ کارِهَهً لِدُنیاکُم ، مَسرورَهً لِفِراقِکُم ، ألقَی اللّهَ ورَسولَهُ بِحَسَراتٍ مِنکُنَّ ، فَما حُفِظَ لِیَ الحَقُّ ، ولا رُعِیَت مِنِّی الذِّمَّهُ ، ولا قُبِلَتِ الوَصِیَّهُ ، ولا عُرِفَتِ الحُرمَهُ . (3)

الإمام الحسین علیه السلام :لَمّا قُبِضَت فاطِمَهُ علیهاالسلام دَفَنَها أمیرُ المُؤمِنینَ سِرّا وعَفا عَلی مَوضِعِ قَبرِها ، ثُمَّ قامَ فَحَوَّلَ وَجهَهُ إلی قَبرِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللّهِ عَنّی ، وَالسَّلامُ عَلَیکَ عَنِ ابنَتِکَ وزائِرَتِکَ وَالبائِتَهِ فِی الثَّری بِبُقعَتِکَ ، وَالُمختارِ اللّهِ لها سُرعَهَ اللَّحاقِ بِکَ ، قَلَّ یا رَسولَ اللّهِ عَن صَفِیَّتِکَ صَبری ، وعَفا عَن سَیِّدَهِ نِساءِ العالَمینَ تَجَلُّدی ، إلّا أنَّ لی فِی التَّأَسّی بِسُنَّتِکَ فی فُرقَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ ، فَلَقَد وَسَّدتُکَ فی مَلحودَهِ قَبرِکَ ، وفاضَت نَفسُکَ بَینَ نَحری وصَدری . بَلی ، وفی کِتابِ اللّهِ لی أنعَمُ القَبولِ ، إنّا للّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ ، قَدِ استُرجِعَتِ الوَدیعَهُ واُخِذَتِ الرَّهینَهُ ، واُخلِسَتِ الزَّهراءُ ، فَما أقبَحَ الخَضراءَ وَالغَبراءَ یا رَسولَ اللّهِ ! أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ ، وأمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ ، وهُمٌّ لا یَبرَحُ مِن قَلبی أو یَختارَ اللّهُ لی دارَکَ الَّتی أنتَ فیها مُقیمٌ ، کَمَدٌ مُقَیِّحٌ ، وهَمٌّ مُهَیِّجٌ ، سَرعانَ ما فُرِّقَ بَینَنا وإلَی اللّهِ أشکو ، وسَتُنَبِّئُکَ ابنَتُکَ بِتَظافُرِ اُمَّتِکَ عَلی هَضمِها ، فَأَحفِهَا السُّؤالَ وَاستَخبِرهَا الحالَ ، فَکَم مِن غَلیلٍ مُعتَلِجٍ بِصَدرِها لَم تَجِد إلی بَثِّهِ سَبیلاً ، وسَتَقولُ ویَحکُمُ اللّهُ وهُوَ خَیرُ الحاکِمینَ . سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ ولا سَئِمٍ ، فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَهٍ ، وإن أقُم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرینَ . (4)

.

1- .أی الحسن والحسین علیهماالسلام .
2- .المعجم الکبیر : ج 5 ص 185 ح 5037 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 236 ح 3546 عن أبی إسحاق السبیعی نحوه ؛ الأمالی للطوسی : ص 252 ح 450 عن أبی إسحاق السبیعی ، شرح الأخبار : ج 3 ص 170 ح 1116 عن حبیب بن بشّار و 1117 عن حزام بن عثمان وکلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 167 ح 11 .
3- .تاریخ الیعقوبی : ج 2 ص 115 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام .
4- .الکافی : ج 1 ص 458 ح 3 عن علیّ بن محمّد الهرمزانی ، الأمالی للمفید : ص 281 ح 7 ، الأمالی للطوسی : ص 109 ح 166 ، بشاره المصطفی : ص 258 کلّها عن علیّ بن محمّد الهرمزانیّ عن الإمام زین العابدین علیه السلام ، نهج البلاغه : الخطبه 202 کلّها نحوه ، بحار الأنوار : ج 43 ص 193 ح 21 .

ص: 541

المعجم الکبیر به نقل از حبیب بن یسار :چون حسین بن علی علیه السلام کشته شد ، زید بن ارقم به کنار درِ مسجد رفت و گفت : شمایان، این کار را کردید؟! گواهی می دهم که شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : «بار خدایا! من این دو (حسن و حسین) و شایسته از مؤمنان را به تو می سپارم» . به عبید اللّه بن زیاد، خبر دادند که زید بن ارقم، چنین و چنان گفته است . ابن زیاد گفت : او پیرمردی است که عقلش را از دست داده است .

تاریخ الیعقوبی در بیان رحلت فاطمه علیهاالسلام :هنگامی که فاطمه علیهاالسلام در بستر بیماری افتاده بود ، همسران پیامبر خدا و دیگر زنان قریش، به عیادت او رفتند و گفتند : چگونه ای؟ فرمود : «به خدا سوگند ، از دنیای شما بیزارم و از جداییِ شما شادمان . خدا و پیامبر او را با دردِ دل هایی که از شما دارم ، ملاقات می کنم ؛ زیرا نه حقّ من حفظ شد و نه عهدم رعایت شد و نه وصیّت به گوش گرفته شد و نه حرمتم پاس داشته شد» .

امام حسین علیه السلام :چون فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت ، امیر مؤمنان علیه السلام او را مخفیانه به خاک سپرد و محلّ قبرش را ناپدید ساخت و سپس برخاست و رو به سوی قبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله کرد و گفت : «سلام من بر تو، ای پیامبر خدا و سلام بر تو، از جانب دخترت ؛ همو که اینک به دیدار تو آمد و از من جدا گشت و در آرامگاه تو در خاک خُفت و خدا خواست که زودتر به تو ملحق شود . ای پیامبر خدا! از فراق دختِ برگزیده ات، شکیبایی ام کم شده است و از جدایی سَرور زنان عالم ، توانم را از کف داده ام ؛ امّا تأسّی به سنّت تو و غم و دردی که از فراقت کشیدم ، موجب تسلیت من [در مصیبت دخترت فاطمه ]است ؛ زیرا من خود ، تو را در لحدِ آرامگاهت نهادم و در حالی جان دادی که سَرت به سینه من چسبیده بود . آری ، در کتاب خدا برای من، بهترین عامل پذیرش [و تحمّل این مصیبتها] وجود دارد : «ما همه از آنِ خداییم و همه به سوی او باز می گردیم» . هر آینه امانت، پس گرفته شد و گرو دریافت گردید و زهرا از کفم ربوده شد . ای پیامبر خدا! اینک، این آسمان نیلگون و این زمین تیره، چه زشت در نظرم جلوه می کنند! اندوهم همیشگی است و شب هایم به بیداری می گذرد و اندوه ، هرگز از دلم رخت بر نمی بندد، تا آن گاه که خداوند ، خانه ای را که تو در آن جای گرفته ای ، برایم بر گزیند [و به تو ملحق شوم] . مرا غصّه ای است بس دل خراش و اندوهی که آرام و قرار نمی گذارد . چه زود میان ما جدایی افتاد . شکایت خود را پیشِ خدا می برم . دخترت از همدست شدن امّتت در ستم بر او، به تو گزارش خواهد داد . همه ماجرا را از او بپرس و اوضاع و احوال را از او جویا شو ؛ زیرا چه بسا غم های سوزانی در سینه اش داشت و راهی برای بیان آنها نمی یافت ؛ ولی اکنون [به تو] خواهد گفت و خدا هم داوری می کند و او بهترینِ داوران است . اینک با تو بدرود می گویم ،بدرودِ وداع کننده ای که نه خشمگین است و نه خسته و بیزار ؛ زیرا اگر از این جا بروم، از روی ملال [و خستگی] نیست و اگر بمانم ، به واسطه بدگمانی به وعده ای که خداوند به شکیبایان داده است ، نیست» .

.


ص: 542

سنن الترمذی عن عبد الرّحمن بن أبی نعم :إنَّ رَجُلاً مِن أهلِ العِراقِ سَأَلَ ابنَ عُمَرَ عَن دَمِ البَعوضِ یُصیبُ الثَّوبَ ، فَقالَ ابنُ عُمَرَ : اُنظُروا إلی هذا یَسأَلُ عَن دَمِ البَعوضِ وقَد قَتَلُوا ابنَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، وسَمِعتُ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَقولُ : إنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ هُما رَیحانَتایَ مِنَ الدُّنیا . (1)

جامع الأخبار عن المنهال بن عمرو :دَخَلتُ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام فَقُلتُ : السَّلامُ عَلَیکُم ، کَیفَ أصبَحتُم رَحِمَکُمُ اللّهُ ؟ قالَ : أنتَ تَزعُمُ أنَّکَ لَنا شیعَهٌ وأنتَ لا تَعرِفُ صَباحَنا ومَساءَنا !! أصبَحنا فی قَومِنا بِمَنزِلَهِ بَنی إسرائیلَ فی آلِ فِرعَونَ ، یُذَبِّحونَ الأَبناءَ ویَستَحیونَ النِّساءَ ، وأصبَحَ خَیرُ البَرِیَّهِ بَعدَ نَبِیِّها صلی الله علیه و آله یُلعَنُ عَلَی المَنابِرِ ، ویُعطَی الفَضلُ وَالأَموالُ عَلی شَتمِهِ ، وأصبَحَ مَن یُحِبُّنا مَنقوصاً حَقُّهُ (2) عَلی حُبِّهِ إیّانا، وأصبَحَت قُرَیشٌ تَفَضَّلُ عَلی جَمیعِ العَرَبِ بِأَنَّ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله مِنهُم ، یَطلُبونَ بِحَقِّنا ولا یَعرِفونَ لَنا حَقّا . اُدخُل فَهذا صَباحُنا ومَساؤُنا . (3)

.

1- .سنن الترمذی : ج 5 ص 657 ح 3770 ، صحیح البخاری : ج 5 ص 2234 ح 5648 ، مسند ابن حنبل : ج 2 ص 405 ح 5679 ، الأدب المفرد : ص 38 ح 85 کلّها نحوه ، کنز العمّال : ج 13 ص 673 ح 37719 ؛ الأمالی للصدوق : ص 207 ح 228 .
2- .فی المصدر : « منقوص بحقّه » والصحیح هو ما أثبتناه کما فی تفسیر القمّی .
3- .جامع الأخبار : ص 238 ح 607 ، تفسیر القمّی : ج 2 ص 134 عن عاصم بن حمید عن الإمام الصادق علیه السلام عنه علیهماالسلامنحوه ، بحار الأنوار : ج 76 ص 16 ح 2 ؛ الطبقات الکبری : ج 5 ص 219 ، تهذیب الکمال : ج 20 ص 399 الرقم 4050 ، تاریخ دمشق : ج 41 ص 396 کلّها نحوه .

ص: 543

سنن الترمذی به نقل از عبد الرحمان بن ابی نُعم :مردی عراقی از ابن عمر پرسید : اگر لباس ، به خونِ پشه آلوده شود ، چه حکمی دارد؟ ابن عمر گفت : این مرد را ببینید که از [حُکمِ ]خون پشه می پرسد ، در حالی که فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را کشتند ، با این که من از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرماید : «حسن و حسین ، دو گل خوش بوی من از دنیایند»!

جامع الأخبار به نقل از منهال بن عمرو :خدمت امام زین العابدین علیه السلام رسیدم و گفتم : سلام بر شما! رحمت خدا بر شما باد! حالتان چگونه است؟ فرمود : «تو می گویی شیعه ما هستی و با این حال نمی دانی که روز و شب ما چگونه می گذرد!؟ ما در میان قوم خود ، چونان بنی اسرائیل در میان آل فرعون هستیم ؛ پسرانمان را می کشند و زنانمان را زنده نگه می دارند و بهترینِ افرادِ امّت پس از پیامبرش، بر روی منبرها لعن می شود و مال و منال می دهند تا او را دشنام گویند و حقوق دوستداران ما به واسطه علاقه شان به ما، ضایع می گردد . قریش به این دستاویز که محمّد از آنهاست ، خود را بر همه عرب ها برتری می دهند ؛ حقّ ما را می ستانند و کمترین حقّی برای ما قائل نیستند . وارد شو . روز و شبِ ما در این حال می گذرد» .

.


ص: 544

الإمام الباقر علیه السلام :مَن لَم یَعرِف سوءَ ما اُوتِیَ إلَینا مِن ظُلمِنا وذَهابِ حَقِّنا وما نُکِبنا بِهِ ، فَهُوَ شَریکُ مَن أتی إلَینا فیما وَلِیَنا بِهِ . (1)

الأمالی للطوسی عن المنهال بن عمرو :کُنتُ جالِسا مَعَ مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ الباقِرِ علیه السلام إذ جاءَهُ رَجُلٌ فَسَلَّمَ عَلَیهِ ، فَرَدَّ عَلَیهِ السَّلامَ ، قالَ الرَّجُلُ : کَیفَ أنتُم ؟ فَقالَ لَهُ مُحَمَّدٌ علیه السلام : أوَما آنَ لَکُم أن تَعلَموا کَیفَ نَحنُ ؟! إنَّما مَثَلُنا فی هذِهِ الاُمَّهِ مَثَلُ بَنی إسرائیلَ ، کانَ یُذَبَّحُ أبناؤُهُم وتُستَحیی نِساؤهُم ، ألا وإنَّ هؤُلاءِ یُذَبِّحونَ أبناءَنا ویَستَحیونَ نِساءَنا ، زَعَمَتِ العَرَبُ أنّ لَهُم فَضلاً عَلَی العَجَمِ ، فَقالَتِ العَجَمُ : وبِماذا ؟ قالوا : کانَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله عَرَبِیّا ، قالوا لَهُم : صَدَقتُم . وزَعَمَت قُرَیشٌ أنَّ لَها فَضلاً عَلی غَیرِها مِنَ العَرَبِ ، فَقالَت لَهُمُ العَرَبُ مِن غَیرِهِم : وبِما ذاکَ ؟ قالوا : کانَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله قُرَشِیّا ، قالوا لَهُم : صَدَقتُم . فَإِن کانَ القَومَ صَدَقوا فَلَنا فَضلٌ عَلَی النّاسِ ؛ لِأَنّا ذُرِّیَّهُ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وأهلُ بَیتِهِ خاصَّهً وعِترَتُهُ ، لا یَشرَکُهُ فی ذلِکَ غَیرُنا . فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ : وَاللّهِ إنّی لَاُحِبُّکُم أهلَ البَیتِ . قالَ : فَاتَّخِذ لِلبَلاءِ جِلبابا ، فَوَاللّهِ إنَّهُ لَأَسرَعُ إلَینا وإلی شیعَتِنا مِنَ السَّیلِ فِی الوادی ، وبِنا یَبدَأُ البَلاءُ ثُمَّ بِکُم ، وبِنا یَبدَأُ الرَّخاءُ ثُمَّ بِکُم . (2)

.

1- .ثواب الأعمال : ص 248 ح 6 عن جابر ، بحار الأنوار : ج 27 ص 55 ح 11 .
2- .الأمالی للطوسی : ص 154 ح 255 ، بشاره المصطفی : ص 89 ، بحار الأنوار : ج 46 ص 360 ح 1 ؛ الطبقات الکبری : ج 5 ص 95 نحوه والقضیه فیه منسوبه إلی محمّد بن علی المعروف بابن الحنفیّه ولیس فیه ذیله من «لأنّا ذرّیّه» .

ص: 545

امام باقر علیه السلام :هر کس به بد و ناروا بودن ستم ها و حق کشی ها و رنج هایی که به ما رسیده، معترف نباشد ، با کسی که این کارها را در حقّ ما کرده ، شریک است .

الأمالی، طوسی به نقل از منهال بن عمرو :با امام باقر علیهماالسلام نشسته بودم که مردی وارد شد و به ایشان سلام کرد . امام علیه السلام جواب سلامش را داد . آن مرد گفت : حالتان چگونه است؟ امام باقر علیه السلام به او فرمود : «آیا زمان آن نرسیده است که بدانید ما چه حالی داریم؟! حکایت ما در میان این امّت ، همچون حکایت بنی اسرائیل است که پسرانشان را سر می بریدند و زنانشان را زنده نگه می داشتند . بدانید که اینان نیز پسران ما را می کشند و زنانمان را زنده می گذارند . عرب ها می گویند که بر عجم ها برتری دارند و عجم ها می پرسند : به چه علّت؟ و آنها می گویند : چون محمّد صلی الله علیه و آله ، عرب بود . عجم ها پاسخ می دهند : درست می گویید . قریش می گویند که بر دیگر عرب ها برترند و آن دیگر عرب ها می گویند : به چه دلیل؟ و قریش جواب می دهند : چون محمّد صلی الله علیه و آله ، از قریش بود . عرب ها می گویند : درست می گویید . اگر این قومْ راست می گویند ، پس ما بر همه مردم، برتری داریم ؛ چرا که ما، ذریّه محمّد صلی الله علیه و آله و اهل بیت خاصّ او و عترتش هستیم و جز ما ، کسی این ویژگی را ندارد» . آن مرد به امام علیه السلام گفت : به خدا سوگند که من شما اهل بیت را دوست دارم . امام علیه السلام فرمود : «پس تن پوشی برای بلا آماده کن ؛ زیرا به خدا سوگند که بلا به سوی ما و شیعیانمان، شتابنده تر حرکت می کند تا سیل در درّه . بَلا ، نخست به ما می رسد و سپس به شما و آسایش نیز نخست به ما می رسد و آن گاه به شما» .

.


ص: 546

شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید :رُوِیَ أنَّ أبا جَعفَرٍ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ الباقِرِ علیه السلام قالَ لِبَعضِ أصحابِهِ : یا فُلانُ ، ما لَقینا مِن ظُلمِ قُرَیشٍ إیّانا وتَظاهُرِهِم عَلَینا ! وما لَقِیَ شیعَتُنا ومُحِبّونا مِنَ النّاسِ ! إنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله قُبِضَ وقَد أخبَرَ أنّا أولَی النّاسِ بِالنّاسِ ، فَتَمالَأَت عَلَینا قُرَیشٌ حَتّی أخرَجَتِ الأَمرَ عَن مَعدِنِهِ ، وَاحتَجَّت عَلَی الأَنصارِ بِحَقِّنا وحُجَّتِنا . ثُمَّ تَداوَلَتها قُرَیشٌ ، واحِدٌ بَعدَ واحِدٍ ، حَتّی رَجَعَت إلَینا ، فَنَکَثَت بَیعَتَنا ، ونَصَبَتِ الحَربَ لَنا ، ولَم یَزَل صاحِبُ الأَمرِ فی صَعودٍ کَؤودٍ حَتّی قُتِلَ . فَبویِعَ الحَسَنُ ابنُهُ وعوهِدَ ، ثُمَّ غُدِرَ بِهِ واُسلِمَ ، ووَثَبَ عَلَیهِ أهلُ العِراقِ حَتّی طُعِنَ بِخَنجَرٍ فی جَنبِهِ ، ونُهِبَت عَسکَرُهُ ، وعولِجَت خَلالیلُ (1) اُمَّهاتِ أولادِهِ ، فَوادَعَ مُعاوِیَهَ وحَقَنَ دَمَهَ ودِماءَ أهلِ بَیتِهِ ، وهُم قَلیلٌ حَقَّ قَلیلٍ . ثُمَّ بایَعَ الحُسَینَ علیه السلام مِن أهلِ العِراقِ عِشرونَ ألفا ، ثُمَّ غَدَروا بِهِ ، وخَرَجوا عَلَیهِ ، وبَیعَتُهُ فی أعناقِهِم ، وقَتَلوهُ . ثُمَّ لَم نَزَل أهلَ البَیتِ نُستَذَلُّ ونُستَضامُ ، ونُقصی ونُمتَهَنُ ، ونُحرَمُ ونُقتَلُ ، ونَخافُ ولا نَأمَنُ عَلی دِمائِنا ودِماءِ أولِیائِنا . ووَجَدَ الکاذِبونَ الجاحِدونَ لِکَذِبِهِم وجُحودِهِم مَوضِعا یَتَقَرَّبونَ بِهِ إلی أولِیائِهِم ، وقُضاهِ السّوءِ وعُمّالِ السّوءِ فی کُلِّ بَلدَهٍ ، فَحَدَّثوهُم بِالأَحادیثِ المَوضوعَهِ المَکذوبَهِ ، ورَوَوا عَنّا ما لَم نَقُلهُ وما لَم نَفعَلهُ ؛ لِیُبَغِّضونا إلَی النّاسِ . وکانَ عِظَمُ ذلِکَ وکِبَرُهُ زَمَنَ مُعاوِیَهَ بَعدَ مَوتِ الحَسَنِ علیه السلام ، فَقُتِّلَت شیعَتُنا بِکُلِّ بَلدَهٍ ، وقُطِّعَتِ الأَیدی وَالأَرجُلُ عَلَی الظِّنَّهِ ، وکانَ مَن یُذکَرُ بِحُبِّنا وَالاِنقِطاعِ إلَینا سُجِنَ أو نُهِبَ مالُهُ ، أو هُدِمَت دارُهُ . ثُمَّ لَم یَزَلِ البَلاءُ یَشتَدُّ ویَزدادُ إلی زَمانِ عُبَیدِ اللّهِ بنِ زِیادٍ قاتِلِ الحُسَینِ علیه السلام ، ثُمَّ جاءَ الحَجّاجُ فَقَتَلَهُم کُلَّ قَتلَهٍ ، وأخَذَهُم بِکُلِّ ظِنَّهٍ وتُهَمَهٍ ، حَتّی إنَّ الرَّجُلَ لَیُقالُ لَهُ : «زِندیقٌ» أو «کافِرٌ» أحَبُّ إلَیهِ مِن أن یُقالَ : «شیعَهُ عَلِیٍّ» ! (2)

.

1- .کذا فی المصدر ، ولعلّ الصواب «خلاخیل» .
2- .شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : ج 11 ص 43 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 68 .

ص: 547

شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید:روایت شده است که امام باقر علیه السلام به یکی از یارانش فرمود : «فلانی! ما چه ستم ها و دشمنی هایی از قریش دیدیم و چه ستم ها که شیعیان و دوستداران ما از مردم دیدند! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پیش از آن که از دنیا برود ، فرموده بود که ما از خود مردم به آنان سزاوارتریم ؛ امّا قریش ، علیه ما هم داستان شدند و کار [امامت و خلافت ]را از جایگاهش خارج ساختند و آنچه را که حق و حجّت ما بود ، در اختیار خویش گرفتند و با آن در برابرِ انصار، حجّت آوردند . سپس قریش ، آن [پیشوایی و خلافت ]را در میان خود، دست به دست کردند، تا این که سرانجام، این حق به خود ما باز گشت ؛ امّا بیعت ما را شکستند و در برابرمان پرچم جنگ برافراشتند و امیر مؤمنان علیه السلام پیوسته با رنج و مشقّت ، دست به گریبان بود، تا آن که به شهادت رسید . پس از او ، با فرزندش حسن ، بیعت و پیمان بسته شد ؛ امّا به وی خیانت شد و [در برابر دشمن ]وادار به تسلیم گردید و عراقیان بر وی شوریدند، تا جایی که به پهلویش خنجر زدند و اردوگاهش غارت شد و خلخال از پاهای مادران فرزندانش در آوردند . از این رو ، [ناچار ]با معاویه صلح کرد و خون خود و خون خانواده اش را که در اقلیّتِ تمام به سر می بردند ، حفظ کرد . سپس بیست هزار نفر از مردم عراق با حسین علیه السلام بیعت کردند ؛ امّا به او خیانت کردند و در برابرش برخاستند و در حالی که بیعت او را به گردن داشتند ، او را به قتل رساندند . از آن پس ، ما اهل بیت، همچنان مورد قهر و ستم واقع می شویم ، از حقّ خود، دورمان می کنند و مورد خواری قرار می گیریم ، محروم می شویم و کشته می شویم، در رعب و وحشت به سر می بریم و جان ما و جان شیعیانمان در امان نیست ؛ امّا دروغگویان و منکران [حقّ ما] ، به سبب دروغگویی و انکارشان، موقعیتی یافته اند که به واسطه آن ، مقرّب درگاه حکمرانان خود و قاضیان جور و کارگزاران نابه کار در هر شهری هستند ؛ چرا که آنان (دروغگویان و منکران) ، برای اینان روایت های جعلی و دروغ می گویند و از قول ما سخنان و کرداری نقل می کنند که ما آنها را نگفته ایم و انجام نداده ایم و هدفشان [از نقل این روایت ها و سخنان و کردار]، این است که ما را منفور مردم گردانند . بیشترین و بدترین این اعمال ، در زمان معاویه پس از درگذشت حسن علیه السلام اتّفاق افتاد ؛ زیرا در آن زمان، شیعیان ما در هر شهر و نقطه ای به قتل رسیدند و هر کس به صِرف این که مظنون [به شیعه بودن] واقع می شد ، دست و پاهایش قطع می گردید و اگر معلوم می شد کسی دوستدار و علاقه مند به ماست ، یا زندانی می شد ، یا اموالش به غارت می رفت و یا خانه اش ویران می گشت . در زمان عبید اللّه بن زیاد ، قاتل حسین علیه السلام ، بلا [و مصیبت]، هر لحظه شدیدتر و بیشتر می شد . سپس حَجّاج آمد و همه آنها (دوستداران و شیعیان علی و اهل بیت علیهم السلام ) را از دَم تیغ گذراند و با کمترین سوءظن و تهمتی، ایشان را دستگیر و مجازات می کرد، تا جایی که اگر به کسی می گفتند : «زندیق» یا «کافر»، این را خوش تر از آن می داشت که به او گفته شود : «شیعه علی» .

.


ص: 548

الأمالی للصدوق عن حمزه بن حمران :دَخَلتُ إلَی الصّادِقِ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فَقالَ لی : یا حَمزَهُ ، مِن أینَ أقبَلتَ ؟ قُلتُ لَهُ : مِنَ الکوفَهِ . قالَ : فَبَکی علیه السلام حَتّی بَلَّت دُموعُهُ لِحیَتَهُ ، فَقُلتُ لَهُ : یَابنَ رَسولِ اللّهِ ، ما لَکَ أکثَرتَ البُکاءَ ؟! فَقالَ : ذَکَرتُ عَمّی زَیدا وما صُنِعَ بِهِ فَبَکَیتُ ، فَقُلتُ لَهُ : ومَا الَّذی ذَکَرتَ مِنهُ ؟ فَقالَ : ذَکَرتُ مَقتَلَهُ وقَد أصابَ جَبینَهُ سَهمٌ ، فَجاءَهُ ابنُهُ یَحیی فَانکَبَّ عَلَیهِ وقالَ لَهُ : أبشِر یا أبَتاه فَإِنَّکَ تَرِدُ عَلی رَسولِ اللّهِ وعَلِیٍّ وفاطِمَهَ وَالحَسَنِ وَالحُسَینِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم . قالَ : أجَل یا بُنَیَّ ، ثُمَّ دَعا بِحَدّادٍ فَنَزَعَ السَّهمَ مِن جَبینِهِ فَکانَت نَفسُهُ مَعَهُ ، فَجیءَ بِهِ إلی ساقِیَهٍ تَجری عِندَ بُستانٍ زائِدَهٍ ، فَحُفِرَ لَهُ فیها ودُفِنَ واُجرِیَ عَلَیهِ الماءُ . وکانَ مَعَهُم غُلامٌ سِندِیٌّ لِبَعضِهِم ، فَذَهَبَ إلی یوسُفَ بنِ عُمَرَ مِنَ الغَدِ فَأَخبَرَهُ بِدَفنِهِم إیّاهُ ، فَأَخرَجَهُ یوسُفُ بنُ عُمَرَ فَصَلَبَهُ فِی الکُناسَهِ أربَعَ سِنینَ ، ثُمَّ أمَرَ بِهِ فَاُحرِقَ بِالنّارِ وذُرِّیَ فِی الرِّیاحِ ، فَلَعَنَ اللّهُ قاتِلَهُ وخاذِلَهُ ، وإلَی اللّهِ جَلَّ اسمُهُ أشکو ما نَزَلَ بِنا أهلَ بَیتِ نَبِیِّهِ بَعدَ مَوتِهِ ، وبِهِ نَستَعینُ عَلی عَدُوِّنا وهُوَ خَیرُ مُستَعانٍ . (1)

تاریخ الطبری عن محمّد بن إبراهیم :اُتِیَ بِهِم [أی بِبَعضِ بَنِی الحَسَنِ علیه السلام ] أبو جَعفَرٍ (2) ، فَنَظَرَ إلی مُحَمَّدِ بنِ إبراهیمَ بنِ حَسَنٍ فَقالَ : أنتَ الدّیباجُ الأَصفَرُ ؟ قالَ : نَعَم . قالَ : أما وَاللّهِ لَأَقتُلَنَّکَ قِتلَهً ما قَتَلتُها أحَدا مِن أهلِ بَیتِکَ . ثُمَّ أمَرَ بِاُسطُوانَهٍ مَبنِیَّهٍ فَفُرِقَت ، ثُمَّ اُدخِلَ فیها فَبَنی عَلَیهِ وهُوَ حَیٌّ . (3)

.

1- .الأمالی للصدوق : ص 477 ح 643 ، الأمالی للطوسی : ص 434 ح 973 نحوه ، بحار الأنوار : ج 46 ص 172 ح 22 .
2- .هو المنصور الدوانیقیّ .
3- .تاریخ الطبری : ج 7 ص 546 ، الکامل فی التاریخ : ج 3 ص 562 ، تاریخ الإسلام : ج 9 ص 19 ، سیر أعلام النبلاء : ج 6 ص 214 الرقم 105 کلّها نحوه ، مقاتل الطالبیّین : ص 181 الرقم 23 .

ص: 549

الأمالی، صدوق به نقل از حمزه بن حُمران :خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم . به من فرمود : «ای حمزه! از کجا می آیی؟» . گفتم : از کوفه . امام علیه السلام آن قدر گریست که محاسن او از اشکش، تر شد . گفتم : ای پسر پیامبر خدا! چه شده است که این قدر، گریه می کنید؟! فرمود : «به یاد عمویم زید و آنچه با او کردند ، افتادم و گریه ام گرفت» . گفتم : به یاد چه چیزی از او افتادید؟ فرمود : «به یاد کشته شدنش افتادم که تیری به پیشانی اش خورد و پسرش یحیی آمد و خودش را بر روی او انداخت و گفت : بشارت باد تو را، ای پدر که بر پیامبر خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین که درودهای خدا بر آنان باد وارد می شوی! زید گفت : آری ، فرزندم! سپس یحیی ، آهنگری را آورد و آن تیر را از پیشانی اش بیرون کشید و زید، جان سپرد . پیکر او را نزد نهر آبی که از کنار باغی می گذشت ، بردند و برایش در بستر آن نهر، گوری کندند و پیکرش را در آن دفن کردند و سپس آب را بر آن بستند . یکی از آنان، غلامی سِندی داشت که او نیز همراهشان بود . فردایَش آن غلام ، نزد یوسف بن عمر رفت و محلّ دفن زید را به او خبر داد . یوسف بن عمر ، جسد زید را بیرون آورد و در کُناسه (محله ای در کوفه) به دار آویخت که مدّت چهار سال ، همچنان بالای دار بود . سپس دستور داد جسدش را سوختند و خاکسترش را به باد دادند . لعنت خدا بر قاتل او و بر کسانی که او را تنها و بی یاور گذاشتند! به خدای بلندنام، شکایت می برم از آنچه پس از مرگ پیامبرش به ما اهل بیت رسید و در برابر دشمنمان از او یاری می خواهم که او بهترین یار است» .

تاریخ الطبری در باره محمّد بن ابراهیم :گروهی از فرزندان حسن علیه السلام را نزد ابو جعفر (منصور دوانیقی) آوردند . او به محمّد بن ابراهیم بن حسن، نگاهی کرد و گفت : دیباجِ اَصفر ، (1) تویی؟ گفت : آری . منصور گفت : به خدا سوگند ، تو را به چنان وضعی می کشم که تا کنون هیچ یک از افراد خاندانت را چنان نکشته باشم . سپس دستور داد ستونی را شکاف دادند و او را زنده زنده داخل آن کردند و رویش را بستند .

.

1- .دیباج اصفر: دیبای زرد (کنایه از زیبایی) . این ، لقب مشهور محمّد بن ابراهیم بود .

ص: 550

مقاتل الطالبیّین عن موسی بن عبد اللّه :حُبِسنا فِی المُطبِقِ ، فَما کُنّا نَعرِفُ أوقاتَ الصَّلواتِ إلّا بِأَجزاءٍ یَقرَأُها عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ بنِ الحَسَنِ بنِ الحَسَنِ . (1)

مقاتل الطالبیّین عن موسی بن عبد اللّه بن موسی :تُوُفِّیَ عَلِیُّ بنُ الحَسَنِ وهُوَ ساجِدٌ فی حَبسِ أبی جَعفَرٍ ، فَقالَ عَبدُ اللّهِ : أیقِظُوا ابنَ أخی ، فَإِنّی أراهُ قَد نامَ فی سُجودِهِ . قالَ : فَحَرَّکوهُ فَإِذا هُوَ قَد فارَقَ الدُّنیا . فَقالَ : رَضِیَ اللّهُ عَنکَ ، إنَّ عِلمی فیکَ أنَّکَ تَخافُ هذَا المَصرَعَ . (2)

مقاتل الطالبیّین عن محمّد بن المنصور المرادیّ :قالَ یَحیَی بنُ الحُسَینِ بنِ زَیدٍ : قُلتُ لِأَبی : یا أبَه ، إنّی أشتَهی أن أری عَمّی عیسَی بنَ زَیدٍ ، فَإِنَّهُ یَقبُحُ بِمِثلی أن لا یَلقی مِثلَهُ مِن أشیاخِهِ . فَدَافَعَنی عَن ذلِکَ مُدَّهً ، وقالَ : إنَّ هذا أمرٌ یَثقُلُ عَلَیهِ ، وأخشی أن یَنتَقِلَ عَن مَنزِلِهِ کَراهِیَهً لِلِقائِکَ إیّاهُ فَتَزعَجُهُ . فَلَم أزَل بِهِ اُداریهِ وألطُفُ بِهِ حَتّی طابَت نَفسُهُ لی بِذلِکَ ، فَجَهَّزَنی إلَی الکوفَهِ وقالَ لی : إذا صِرتَ إلَیها فَاسأَل عَن دورِ بَنی حَیٍّ ، فَإِذا دُلِلتَ عَلَیها فَاقصُدها فِی السِّکَّهِ الفُلانِیَّهِ ، وسَتَری فی وَسَطِ السِّکَّهِ دارا لَها بابٌ صِفَتُهُ کَذا وکَذا ، فَاعرِفهُ وَاجلِس بَعیدا مِنها فی أوَّلِ السِّکَّهِ ، فَإِنَّهُ سَیُقبِلُ عَلَیکَ عِندَ المَغرِبِ کَهلٌ طَویلٌ مَسنونُ الوَجهِ قَد أثَّرَ السُّجودُ فی جَبهَتِهِ ، عَلَیهِ جُبَّهُ صوفٍ ، یَستَقِی الماءَ عَلی جَمَلٍ ، وقَدِ انصَرَفَ یَسوقُ الجَمَلَ لا یَضَعُ قَدَما ولا یَرفَعُها إلّا ذَکَرَ اللّهَ عز و جلودُموعُهُ تَنحَدِرُ ، فَقُم وسَلِّم عَلَیهِ وعانِقهُ فَإِنَّهُ سَیَذعَرُ مِنکَ کَما یَذعَرُ الوَحشُ ، فَعَرِّفهُ نَفسَکَ وَانتَسِب لَهُ فَإِنَّهُ یَسکُنُ إلَیکَ ویُحَدِّثُکَ طَویلاً ، ویَسأَلُکَ عَنّا جَمیعا ، ویُخبِرُکَ بِشَأنِهِ ولا یَضجَرُ بِجُلوسِکَ مَعَهُ ، ولا تُطِل عَلَیهِ ووَدِّعهُ ، فَإِنَّهُ سَوفَ یَستَعفیکَ مِن العَودَهِ إلَیهِ ، فَافعَل ما یَأمُرُکَ بِهِ مِن ذلِکَ ، فَإِنَّکَ إن عُدتَ إلَیهِ تَواری عَنکَ وَاستَوحَشَ مِنکَ وَانتَقَلَ عَن مَوضِعِهِ وعَلَیهِ فی ذلِکَ مَشَقَّهٌ . فَقُلتُ : أفعَلُ کَما أمَرتَنی . ثُمَّ جَهَّزَنی إلَی الکوفَهِ ووَدَّعتُهُ وخَرَجتُ . فَلَمّا وَرَدتُ الکوفَهَ قَصَدتُ سِکَّهَ بَنی حَیٍّ بَعدَ العَصرِ ، فَجَلَستُ خارِجَها بَعدَ أن تَعَرَّفتُ البابَ الَّذی نَعَتَهُ لی ، فَلَمّا غَرَبَتِ الشَّمسُ إذا أنَا بِهِ قَد أقبَلَ یَسوقُ الجَمَلَ ، وهُوَ کَما وَصَفَ لی أبی لا یَرفَعُ قَدَما ولا یَضَعُها إلّا حَرَّکَ شَفَتَیهِ بِذِکرِ اللّهِ ، ودُموعُهُ تَرَقرَقُ فی عَینَیهِ وتَذرِفُ أحیانا . فَقُمتُ فَعانَقتُهُ ، فَذَعِرَ مِنّی کَما یَذعَرُ الوَحشُ مِنَ الإِنسِ ، فَقُلتُ : یا عَمِّ ، أنَا یَحیَی بنُ الحُسَینِ بنِ زَیدٍ ، اِبنُ أخیکَ . فَضَمَّنی إلَیهِ وبَکی حَتّی قُلتُ قَد جاءَت نَفسُهُ ، ثُمَّ أناخَ جَمَلَهُ وجَلَسَ مَعی فَجَعَلَ یَسأَلُنی عَن أهلِهِ رَجُلاً رَجُلاً وَامرَأَهً اِمرَأَهً وصَبِیّا صَبِیّا ، وأنَا أشرَحُ لَهُ أخبارَهُم وهُوَ یَبکی . ثُمَّ قالَ : یا بُنَیَّ ، أنَا أستَقی عَلی هذَا الجَمَلِ الماءَ ، فَأَصرِفُ ما أکتَسِبُ یَعنی مِن اُجرَهِ الجَمَلِ إلی صاحِبِهِ وأتَقَوَّتُ باقِیَهُ ، ورُبَّما عاقَنی عائِقٌ عَنِ استِقاءِ الماءِ فَأَخرُجُ إلَی البَرِیَّهِ یَعنی بِظَهرِ الکوفَهِ فَأَلتَقِطُ ما یَرمِی النّاسُ بِهِ مِنَ البُقولِ فَأَتَقَوَّتُهُ . وقَد تَزَوَّجتُ إلی هذَا الرَّجُلِ ابنَتَهُ ، وهُوَ لا یَعلَمُ مَن أنَا إلی وَقتی هذا ، فَوَلَدَت مِنّی بِنتا فَنَشَأَت وبَلَغَت وهِیَ أیضا لا تَعرِفُنی ولا تَدری مَن أنَا ، فَقالَت لی اُمُّها : زَوِّجِ ابنَتَکَ بِابنِ فُلانٍ السَّقّاءِ لِرَجُلٍ مِن جیرانِنا یَسقِی الماءَ فَإِنَّهُ أیسَرُ مِنّا وقَد خَطَبَها ، وألَحَّت عَلَیَّ ، فَلَم أقدِر عَلی إخبارِها - بِأَنَّ ذلِکَ غَیرُ جائِزٍ ، ولا هُوَ بِکُف ءٍ لَها فَیَشیعَ خَبَری ، فَجَعَلَت تُلِحَّ عَلَیَّ ، فَلَم أزَل أستَکفِی اللّهَ أمرَها حَتّی ماتَت بَعدَ أیّامٍ ، فَما أجِدُنی آسی عَلی شَیءٍ مِنَ الدّنیا أسایَ عَلی أنَّها ماتَت ولَم تَعلَم بِمَوضِعِها مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله . قالَ : ثُمَّ أقسَمَ عَلَیَّ أن أنصَرِفَ ولا أعودَ إلیهِ ، ووَدَّعَنی ، فَلَمّا کانَ بَعدَ ذلِکَ صِرتُ إلَی المَوضِعِ الَّذِی انتَظَرتُهُ فِیهِ لِأَراهُ فَلَم أرَهُ ، وکانَ آخِرَ عَهدی بِهِ . (3)

.

1- .مقاتل الطالبیّین : ص 176 الرقم 19 .
2- .مقاتل الطالبیّین : ص 176 الرقم 19 .
3- .مقاتل الطالبیّین : ص 345 الرقم 35 .

ص: 551

مقاتل الطالبیّین به نقل از محمّد بن اسماعیل :از جدّم موسی بن عبد اللّه شنیدم که می گفت : در سیاه چالی زندانی شدیم ، به طوری که وقت های نماز را تنها از طریق جزءهایی که علی بن حسن بن حسن بن حسن قرائت می کرد ، تشخیص می دادیم .

مقاتل الطالبیّین به نقل از موسی بن عبد اللّه بن موسی :علی بن حسن، در زندانِ ابو جعفر (منصور دَوانیقی) در حال سجده از دنیا رفت . عبد اللّه گفت : برادرزاده ام را بیدار کنید ؛ چون فکر می کنم در حال سجده خوابش برده است . امّا چون او را تکان دادند ، دیدند از دنیا رفته است . عبد اللّه گفت : خدا از تو خشنود بادا! من می دانستم تو بیم آن داری که در این جا بمیری .

مقاتل الطالبیّین به نقل از محمّد بن منصور مرادی :یحیی بن حسین بن زید گفت : به پدرم گفتم : پدر جان! من دوست دارم عمویم عیسی بن زید را ببینم ؛ زیرا برای فردی چون من، زشت است که چنان پیری از بزرگان خود را ملاقات نکند . پدرم مدّتی مرا از این کار باز می داشت و می گفت : چنین ملاقاتی بر او سنگین می آید و می ترسم چون دوست ندارد تو او را دیدار کنی ، منزل خود را به جای دیگر منتقل کند و تو با این کار ، موجب ناراحتی و زحمت او شوی . من همچنان با پدرم مدارا و مهربانی می کردم، تا این که سرانجام به این کار، رضایت داد و اسباب سفر مرا به کوفه فراهم کرد و به من گفت : چون به کوفه رسیدی ، سراغ محلّه «بنی حَی» را بگیر و وقتی آن جا را به تو نشان دادند ، به فلان کوچه برو . در میانه کوچه ، منزلی خواهی دید که درِ آن ، چنین و چنان است . آن در را نشانی کن و دور از آن منزل ، در ابتدای کوچه بنشین . هنگام غروب آفتاب ، مردی به طرف تو خواهد آمد میان سال و بلندقامت و دارای چهره ای باریک و کشیده . بر پیشانی اش اثر سجده است و جبّه ای پشمی به تن دارد و با شتر خود ، سقّایی می کند . او از سقّایی بر گشته و شترش را می راند و با هر قدمی که بر می دارد و می گذارد ، ذکر خدای عز و جل می گوید و اشک هایش جاری است . برخیز و به او سلام کن و با وی معانقه نما . او همچون یک جانور صحرایی از تو خواهد رمید ؛ امّا تو خودت را به او معرّفی کن و نسبتت را برایش باز گو . در این صورت آرام می گیرد و مدّت ها با تو سخن می گوید و در باره همه ما از تو می پرسد و تو را از اوضاع و احوالِ خودش آگاه می سازد . از نشستن با تو خسته نمی شود ؛ امّا تو زیاد مزاحمش نشو و با او خداحافظی کن . از تو خواهش خواهد کرد که دیگر به سراغش نروی و تو به این دستور او عمل کن ؛ زیرا اگر دوباره نزدش بروی ، خودش را از تو پنهان می کند و از تو می گریزد و محلّ سکونت خود را تغییر می دهد و این کار ، موجب رنج و زحمت او می شود . من گفتم : دستور شما را به کار می بندم . آن گاه پدرم مرا عازم کوفه کرد و من خداحافظی کردم و به راه افتادم . چون وارد کوفه شدم ، نزدیک غروب به کوچه بنی حَی رفتم و ابتدا درِ منزلی را که پدرم برایم توصیف کرده بود ، شناسایی کردم و بیرون از کوچه نشستم . آفتاب که غروب کرد ، دیدم شتر خود را می راند و می آید . او همان گونه بود که پدرم برای من توصیف کرده بود . هر قدمی که بر می داشت و می گذاشت ، لبانش به ذکر خدا می جنبید و اشک های او در دیدگانش می گشت و گاهی قطراتی از آن به زمین می ریخت . من برخاستم و او را در آغوش کشیدم ؛ امّا او مانند یک جانور صحرایی که از انسان وحشت می کند ، از من وحشت کرد . گفتم : عمو جان! من یحیی بن حسین بن زید ، برادرزاده شما هستم . در این وقت ، مرا بغل کرد و آن قدر گریست که گفتم مُرد . سپس شترش را خواباند و در کنار من نشست و در باره یکایک مردان و زنان و کودکان خانواده اش پرسید و من اوضاع و احوال آنها را برایش شرح می دادم و او می گریست . سپس گفت : فرزندم! من با این شتر، آب می کشم و از درآمد آن ، مزد شتر را به صاحبش می دهم و با بقیّه آن، امرار معاش می کنم . گاهی اوقات ، مانعی پیش می آید که نمی توانم آب کشی کنم . از این رو، به صحرا یعنی پشت کوفه می روم و از سبزی هایی که مردم دور می ریزند ، بر می دارم و رفع گرسنگی می کنم . من با دختر این مرد، ازدواج کردم و او هنوز هم نمی داند من کیستم . همسرم دختری به دنیا آورد و آن دختر، بزرگ شد و به سنّ بلوغ رسید و او هم مرا نمی شناخت و نمی دانست کیستم . مادرش به من گفت : پسر فلان سقّا که مردی از همسایگان ماست و آب کشی می کند به خواستگاری دخترت آمده است و وضع زندگی شان از ما بهتر است . دخترت را به همسری او در آور . همسرم اصرار می کرد ؛ امّا من نمی توانستم به او بگویم که این کار، درست نیست و پسر او مناسب دختر ما نیست و وضعیت من لو می رود . او همچنان اصرار می کرد و من پیوسته از خدا می خواستم که خودش کارسازی کند، تا این که پس از چند روز، دخترم مُرد . فکر نمی کنم برای هیچ چیزِ دنیا این قدر اندوهگین شده باشم که برای مرگ دخترم شدم ؛ زیرا او مُرد و از نسبت خود با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آگاه نشد . او سپس مرا سوگند داد که بروم و دیگر پیش او بر نگردم و با من خداحافظی کرد . بعد از این ملاقات ، بار دیگر به همان جایی که منتظرش نشسته بودم بر گشتم تا مجدّداً او را ببینم ؛ امّا ندیدمش و این ، آخرین دیدار من با او بود .

.


ص: 552

. .


ص: 553

. .


ص: 554

مقاتل الطالبیّین عن المنذر بن جعفر العبدیّ عن أبیه :خَرَجتُ أنَا وَالحَسَنُ وعَلِیٌّ اِبنا صالِحِ بنِ حَیٍّ ، وعَبدُ رَبِّهِ بنُ عَلقَمَهَ ، وجَنابُ بنُ نِسطاسٍ مَعَ عیسَی بنِ زَیدٍ حُجّاجا بَعدَ مَقتَلِ إبراهیمَ ، وعیسی بَینَنا یَستُرُ نَفسَهُ فی زِیِّ الجَمّالینَ ، فَاجتَمَعنا بِمَکَّهَ ذاتَ لَیلَهٍ فِی المَسجِدِ الحَرامِ ، فَجَعَلَ عیسَی بنُ زَیدٍ وَالحَسَنُ بنُ صالِحٍ یَتَذاکَرانِ أشیاءَ مِنَ السّیرَهِ ، فَاختَلَفَ هُوَ وعیسی فی مَسأَلَهٍ مِنها ، فَلَمّا کانَ مِنَ الغَدِ دَخَلَ عَلَینا عَبدُ رَبِّهِ بنُ عَلقَمَهَ فَقالَ : قَدِمَ عَلَیکُمُ الشِّفاءُ فیَما اختَلَفتُم فیهِ ، هذا سُفیانُ الثَّورِیُّ قَد قَدِمَ . فَقاموا بِأَجمَعِهِم فَخَرَجوا إلَیهِ ، فَجاؤوهُ وهُوَ فِی المَسجِدِ جالِسٌ ، فَسَلَّموا عَلَیهِ ، ثُمَّ سَأَلَهُ عیسَی بنُ زَیدٍ عَن تِلکَ المَسأَلَهِ ، فَقالَ : هذِهِ مَسأَلَهٌ لا أقدِرُ عَلَی الجَوابِ عَنها ؛ لِأَنَّ فیها شَیئا عَلَی السُّلطانِ ، فَقالَ لَهُ الحَسَنُ : إنَّهُ عیسَی بنُ زَیدٍ ، فَنَظَرَ إلی جَنابِ بنِ نِسطاسٍ مُستَثبِتا ، فَقالَ لَهُ جَنابٌ : نَعَم ، هُوَ عیسَی بنُ زَیدٍ . فَوَثَبَ سُفیانُ فَجَلَسَ بَینَ یَدَی عیسی وعانَقَهُ وبَکی بُکاءً شَدیدا وَاعتَذَرَ إلَیهِ مِمّا خاطَبَهُ بِهِ مِنَ الرَّدِّ ، ثُمَّ أجابَهُ عَنِ المَسأَلَهِ وهُوَ یَبکی . وأقبَلَ عَلَینا فَقالَ : إنَّ حُبَّ بَنی فاطِمَهَ وَالجَزَعَ لَهُم مِمّا هُم عَلَیهِ مِنَ الخَوفِ وَالقَتلِ وَالتَّطریدِ لَیُبکی مَن فی قَلبِهِ شَیءٌ مِنَ الإِیمانِ . ثُمَّ قالَ لِعیسی : قُم بِأَبی أنتَ فَأَخفِ شَخصَکَ لا یُصیبَکَ مِن هؤُلاءِ شَیءٌ نَخافُهُ . فَقُمنا فَتَفَرَّقنا . (1)

.

1- .مقاتل الطالبیّین : ص 351 الرقم 35 .

ص: 555

مقاتل الطالبیّین به نقل از مُنذِر بن جعفر عبدی، از پدرش :پس از کشته شدن ابراهیم ، من و حسن و علی ، فرزندان صالح بن حی و عبد ربّه بن علقمه و جَناب بن نِسطاس با عیسی بن زید به حج رفتیم . عیسی برای آن که شناخته نشود ، خود را در میان ما به هیئت ساربانان در آورده بود . شبی در مسجد الحرام ، دور هم جمع شدیم و باب گفتگو در باره مطالبی از سیره[ی پیامبر خدا] ، میان عیسی بن زید و حسن بن صالح باز شد و او و عیسی در باره یکی از مسائل آن، اختلاف نظر پیدا کردند . فردای آن روز ، عبد ربّه بن علقمه نزد ما آمد و گفت : موضوع مورد اختلاف شما حل شد . این، سفیان ثوری است که آمده است . همگی برخاستند و نزد سفیان که در مسجد نشسته بود ، رفتند و به او سلام کردند . عیسی بن زید در باره آن مسئله از سفیان سؤال کرد . سفیان گفت : این سؤالی است که من نمی توانم جوابش را بدهم ؛ چون به حاکم بر می خورد . حسن گفت : این، عیسی بن زید است . سفیان برای گرفتن تأیید به جَناب بن نِسطاس نگاه کرد . جناب گفت : آری ، او عیسی بن زید است . سفیان از جا پرید و رو به روی عیسی نشست و با او معانقه کرد و به شدّت گریست و از جواب ردّی که به او داده بود ، پوزش خواست . سپس در همان حال که می گریست ، جواب سؤال او را داد و آن گاه رو به ما کرد و گفت : علاقه به فرزندان فاطمه و ناراحتی از رعب و وحشت و کشتار و آوارگی ای که بر سر آنان آمده است ، هر کس را که ذرّه ای ایمان در قلبش باشد ، به گریه می اندازد . سپس به عیسی گفت : پدرم فدایت باد! برخیز و خودت را مخفی کن تا از اینها گزندی به تو نرسد . ما برخاستیم و پراکنده شدیم .

.


ص: 556

مقاتل الطالبیّین عن علیّ بن جعفر الأحمر :حَدَّثَنی أبی قالَ : کنُتُ أجتَمِعُ أنَا وعیسَی بنُ زَیدٍ ، وَالحَسَنُ وعَلِیٌّ اِبنا صالِحِ بنِ حَیٍّ ، وإسرائیلُ بنُ یونُسَ بنِ أبی إسحاقَ ، وجَنابُ بنُ نِسطاسٍ ، فی جَماعَهٍ مِنَ الزَّیدِیَّهِ فی دارٍ بِالکوفَهِ . فَسَعی ساعٍ إلَی المَهدِیِّ بِأَمرِنا ودَلَّهُ عَلَی الدّارِ ، فَکَتَبَ إلی عامِلِهِ بِالکوفَهِ بِوَضعِ الأَرصادِ عَلَینا ، فَإِذا بَلَغَهُ اجتِماعُنا کَبَسَنا وأخَذَنا ووَجَّهَ بِنا إلَیهِ . فَاجتَمَعنا لَیلَهً فی تِلکَ الدّارِ ، فَبَلَغَهُ خَبرُنا فَهَجَمَ عَلَینا ، ونَذِرَ (1) القَومُ بِهِ وکانوا فی عُلُوِّ الدّار ، فَتَفَرَّقوا ونَجَوا جَمیعا غَیری ، فَأَخَذَنی وحَمَلَنی إلَی المَهدِیِّ ، فَاُدخِلتُ إلَیهِ ، فَلَمّا رَآنی شَتَمَنی بِالزِّنا ، وقالَ لی : یَا بنَ الفاعِلَهِ ! أنتَ الَّذی تَجتَمِعُ مَعَ عیسَی بنِ زَیدٍ وتَحُثُّهُ عَلَی الخُروجِ عَلَیَّ وتَدعو إلَیهِ النّاسَ ؟! فَقُلتُ لَهُ : یا هذا ، أما تَستَحیی مِنَ اللّهِ ، ولا تَتَّقِی اللّهَ ولا تَخافُهُ ، تَشتِمُ الُمحصَناتِ وتَقذِفُهُنَّ بِالفاحِشَهِ ، وقَد کانَ یَنبَغی لَکَ ویَلزَمُکَ فی دینِکَ وما وُلّیتَهُ أن لَو سَمِعتَ سَفیها یَقولُ مِثلَ قَولِکَ أن تُقِیمَ عَلَیهِ الحَدَّ ؟! فَأَعادَ شَتمی ، ثُمَّ وَثَبَ إلَیَّ فَجَعَلَنی تَحتَهُ ، وضَرَبَنی بِیَدَیهِ وخَبَطَنی بِرِجلَیهِ وشَتَمَنی . فَقُلتُ لَهُ : إنَّکَ لَشُجاعٌ شَدیدٌ أیِّدٌ حینَ قَوِیتَ عَلی شَیخٍ مِثلی تَضرِبُهُ لا یَقدِرُ عَلَی المَنعِ مِن نَفسِهِ ولَا انتِصارَ لَها . فَأَمَرَ بِحَبسی وَالتَّضییقِ عَلَیَّ ، فَقُیِّدتُ بِقَیدٍ ثَقیلٍ ، وحُبِستُ سِنینَ . فَلَمّا بَلَغَهُ وَفاهُ عیسَی بنِ زَیدٍ بَعَثَ إلَیَّ فَدَعانی ، فَقالَ لی : مِن أیِّ النّاسِ أنتَ ؟ قُلتُ : مِنَ المُسلِمینَ ، قالَ : أعرابِیٌّ أنتَ ؟ قُلتُ : لا ، قالَ : فَمِن أیِّ النّاسِ أنتَ ؟ قُلتُ : کانَ أبی عَبدا لِبَعضِ أهلِ الکوفَهِ وأعتَقَهُ فَهُوَ أبی ، فَقالَ لی : إنَّ عیسَی بنَ زَیدٍ قَد ماتَ ، فَقُلتُ : أعظِم بها مُصیبَهً ، رَحِمَهُ اللّهُ ؛ فَلَقَد کانَ عابِدا وَرِعا مُجتَهِدا فی طاعَهِ اللّهِ غَیرَ خائِفٍ لَومَهَ لائِمٍ . قالَ : أفَما عَلِمتَ بِوَفاتِهِ ؟ قُلتُ : بَلی ، قالَ : فَلِمَ لَم تُبَشِّرنی بِوَفاتِهِ ؟ فَقُلتُ : لَم اُحِبَّ أن اُبَشِّرَکَ بِأَمرٍ لَو عاشَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَعَرَفَهُ لَساءَهُ . فَأَطرَقَ طَویلاً ثُمَّ قالَ : ما أری فی جِسمِکَ فَضلاً لِلعُقوبَهِ ، وأخافُ أن أستَعمِلَ شَیئا مِنها فیکَ فَتَموتَ ، وقَد کُفیتُ عَدُوّی ، فَانصَرِف فی غَیرِ حِفظِ اللّهِ ، وَاللّهِ لَئِن بَلَغَنی أنَّکَ عُدتَ لِمِثلِ فِعلِکَ لَأَضرِبَنَّ عُنُقَکَ . قالَ : فَانصَرَفتُ إلَی الکوفَهِ ، فَقالَ المَهدِیُّ لِلرَّبیعِ : أما تَری قِلَّهَ خَوفِهِ وشِدَّهَ قَلبِهِ ؟! هکَذا یَکونُ وَاللّهِ أهلُ البَصائِرِ . (2)

.

1- .الإنذار : الإعلام . ونَذِرْتُ به إذا عَلِمت (النهایه : ج 5 ص 39) .
2- .مقاتل الطالبیّین : ص 352 الرقم 35 .

ص: 557

مقاتل الطالبیّین به نقل از علی بن جعفر احمر :پدرم برایم نقل کرد که : من و عیسی بن زید و حسن و علی ، دو فرزند صالح بن حی، و اسرائیل بن یونس بن ابی اسحاق و جَناب بن نِسطاس، با گروهی از زیدیّه، در یکی از خانه های کوفه جمع می شدیم . یک نفر سخن چین ، موضوع گردهمایی ما را به مهدی [عبّاسی]، گزارش داد و نشانی های آن منزل را برایش ذکر کرد . مهدی به کارگزار خود در کوفه نوشت که برای ما کمین بگذارد و همین که خبردار شد ما جمع شده ایم ، خانه را محاصره و ما را دستگیر کند و نزد او بفرستد . شبی در آن خانه جمع شدیم . خبر به کارگزار کوفه رسید . به ما حمله کرد . افرادی که بر بام خانه بودند ، اعلام خطر کردند . افراد، پراکنده شدند و همه آنها نجات یافتند ، بجز من . کارگزار ، مرا دستگیر کرد و نزد مهدی فرستاد . وقتی مرا به حضور او بردند و چشمش به من افتاد ، مرا فحش مادر داد و گفت : ای مادر به خطا! تو با عیسی بن زید جلسه تشکیل می دهی و او را به قیام علیه من تشویق می کنی و مردم را به سوی او فرا می خوانی؟! گفتم : ای مرد! از خدا شرم نمی کنی ؟! از خدا پروا نمی کنی و از او نمی ترسی که به زنان پاک دامن، دشنام می دهی و آنها را به فاحشگی متّهم می سازی ، در حالی که دین تو و مقام و منصبی که داری ، اقتضا می کند که اگر شنیدی شخصِ نادانی، چنین ناسزاهایی به زبان می آورد ، بر او حد جاری کنی؟! مهدی ، دوباره مرا دشنام داد و سپس به طرف من پرید و مرا زیر ضربه های مشت و لگدش گرفت و مرتّب ناسزا می گفت . گفتم : تو به راستی که خیلی شجاع و پُر زور و نیرومندی که پیرمردی مانند مرا که قدرت انتقام و دفاع از خود ندارد ، می زنی . او دستور داد مرا زندانی کنند و بر من سخت گیرند . با زنجیری گران ، مرا بستند و دو سال زندانی شدم . چون خبر درگذشتِ عیسی بن زید را شنید، مرا احضار کرد و گفت : تو از چه مردمی هستی؟ گفتم : از مسلمانان . گفت : تو اعرابی هستی؟ گفتم : نه . گفت : پس از چه طایفه و مردمی هستی؟ گفتم : پدرم برده یکی از کوفیان بود و آن کوفی، او را آزاد کرد . بنا بر این ، او پدر من است . گفت : عیسی بن زید، مرده است . گفتم : مصیبت مرگ او را بزرگ بدان . خدایش رحمت کند! مردی عابد و پارسا و در طاعت خدا کوشا بود و از سرزنش هیچ کسی نمی هراسید . گفت : نمی دانستی که مرده است؟ گفتم : چرا . گفت : پس چرا بشارت مرگ او را به من ندادی؟ گفتم : دوست نداشتم تو را به چیزی بشارت دهم که اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زنده بود و آن را می شنید ، ناراحت می شد . مهدی مدّتی دراز ، سر به زیر افکند و آن گاه گفت : فکر نمی کنم بدن تو ، بیش از این، طاقت مجازات داشته باشد و می ترسم اگر کیفر بیشتری در باره تو به کار گیرم ، بمیری . از شرّ دشمنِ [اصلیِ ]خود خلاص شدم . اینک برخیز و گورت را گم کن . به خدا سوگند ، اگر بشنوم که بار دیگر چنین کارهایی بکنی ، گردنت را می زنم . من به کوفه باز گشتم و مهدی به ربیع گفت : می بینی چه قدر بی باک و قوی دل است؟! به خدا سوگند که اهل بصیرت ، همگی این گونه اند .

.


ص: 558

الإمام الکاظم علیه السلام مِن دُعائِهِ بَعدَ صَلاهِ جَعفَرٍ (1) :أسأَلُکَ أن تُصَلَّیَ عَلی مُحَمَّدٍ عَبدِکَ ورَسولِکَ . . . اللّهُمَّ صَلِّ عَلی أهلِ بَیتِهِ أئِمَّهِ الهُدی ، ومَصابیحِ الدُّجی ، واُمَنائِکَ فی خَلقِکَ ، وأصفِیائِکَ مِن عِبادِکَ ، وحُجَجِکَ فی أرضِکَ ، ومَنارِکَ فی بِلادِکَ ، الصّابِرینَ عَلی بَلائِکَ ، الطّالِبینَ رِضاکَ ، الموفینَ بِوَعدِکَ ، غَیرَ شاکّینَ فیکَ ولا جاحِدینَ عِبادَتَکَ ، وأولِیائِکَ ، وسَلائِلِ أولِیائِکَ ، وخُزّانِ عِلمِکَ ، الَّذین جَعَلتَهُم مَفاتیحَ الهُدی ، ونورَ مَصابیحِ الدُّجی ، صَلَواتُکَ عَلَیهِم ورَحمَتُکَ ورِضوانُکُ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، وعَلی مَنارِکَ فی عِبادِکَ ، الدّاعی إلیکَ بِإِذنِکَ ، القائِمِ بِأَمرِکَ ، المُؤَدّی عَن رَسولِکَ عَلَیهِ وآلِهِ السَّلامُ . اللّهُمَّ إذا أظهَرتَهُ فَأَنجِز لَهُ ما وَعَدتَهُ ، وسُق إلَیهِ أصحابَهُ وَانصُرهُ ، وقَوِّ ناصِریهِ ، وبَلِّغهُ أفضَلَ أمَلِهِ ، وأعطِهِ سُؤلَهُ ، وجَدِّد بِهِ عَن مُحَمَّدٍ وأهلِ بَیتِهِ بَعدَ الذُّلِّ الَّذی قَد نَزَلَ بِهِم بَعدَ نَبِیِّکَ فَصاروا مَقتولینَ مَطرودینَ مُشَرَّدینَ خائِفینَ غَیرَ آمِنینَ . لَقوا فی جَنبِکَ ابتِغاءَ مَرضاتِکَ وطاعَتِکَ الأَذی وَالتَّکذیبَ ، فَصَبَروا عَلی ما أصابَهُم فیکَ ، راضینَ بِذلِکَ ، مُسَلِّمینَ لَکَ فی جَمیعِ ما وَرَدَ عَلَیهِم وما یَرِدُ إلَیهِم . اللّهُمَّ عَجِّل فَرَجَ قائِمِهِم بِأَمرِکَ ، وَانصُرهُ وَانصُر بِهِ دینَکَ الَّذی غُیِّرَ وبُدِّلَ ، وجَدِّد بِهِ مَا امتَحی مِنهُ وبُدِّلَ بَعدَ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله . (2)

.

1- .هی الصلاه المعروفه بصلاه التسبیح ، عَلّمها رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله جعفرا الطیّار رضی الله عنه حین قدومه من أرض الحبشه ، فسُمّیت باسمه .
2- .جمال الاُسبوع : ص 186 ، مصباح المتهجّد : ص 309 ح 417 من دون إسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، بحار الأنوار : ج 91 ص 197 ح 3 .

ص: 559

امام کاظم علیه السلام در دعا پس از نماز جعفر [طیّار] (1) :بار خدایا! بر اهل بیت او (محمّد صلی الله علیه و آله ) درود فرست؛ همانان که پیشوایان هدایت اند و چراغ های فروزان در تاریکی ها و امینان تو در میان خلقَت و بندگان برگزیده ات و حجّت های تو در روی زمینت و مناره های تو در شهرهایت و شکیبایان بر بلایت و جویندگان خشنودی ات و وفا کنندگان به وعده ات هستند ؛ آنان که در تو شک ندارند و منکر عبادت تو نیستند و دوستان تو و از نسل دوستان تو و خزانه داران دانش تو اند ؛ همانان که کلیدهای هدایت، قرارشان دادی و پرتو چراغ های تاریکی ها . درود و رحمت و رضوان تو بر آنان باد! بار خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد، درود فرست و نیز بر او که چراغ راه نمای تو در میان بندگان توست ؛ همو که به اذن تو به سوی تو دعوت می کند و فرمان تو را بر پا می دارد و پیام فرستاده تو را که بر او و خاندانش سلام باد می رساند . بار خدایا! آن گاه که او را آشکار ساختی ، وعده ای را که به او داده ای ، به کار بَند و یارانش را به سوی او روان کن و یاری اش رسان و یارانش را نیرو ده و او را به بهترین آرزویش برسان و خواسته اش را بر آور و به واسطه او محمّد و اهل بیتش را که پس از پیامبرت، آن بلاها و ستم ها بر سرشان آمد ، قدرتی تازه بخش ؛ همانان که دست خوش کشتار و طرد و آوارگی و رعب و ناامنی شدند و به خاطر آن که جویای خشنودی و طاعت تو بودند ، آزارها دیدند و تکذیب شدند ؛ ولی بر آنچه [از رنج و سختی و مِحنت که ]در راه تو به آنان رسید ، شکیبایی کردند و آنها را به جان خریدند و در تمام آنچه بر سرشان آمد و می آید ، تسلیمِ [خواستِ] تو شدند . بار خدایا! در فَرَج قائم آنان که فرمان تو را بر پا می دارد ، تعجیل فرما! و او را یاری رسان! و به واسطه او، دینت را که دست خوش تغییر و تبدیل شده است ، نصرت عطا فرما! و به وسیله او، آنچه را از دینت که پس از پیامبر تو نابود و تحریف گشته ، تجدید فرما!

.

1- .نمازی است معروف به نماز تسبیح که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آن را به جعفر طیّار آموخت ، آن گاه که وی از سرزمین حبشه باز گشت . از این رو، این گونه نام بردار شده است .

ص: 560

کتاب من لا یحضره الفقیه عن أبی الصّلت الهروی :سَمِعتُ الرِّضا علیه السلام یَقولُ : وَاللّهِ ، ما مِنّا إلّا مَقتولٌ شَهیدٌ ، فَقیلَ لَهُ : فَمَن یَقتُلُکَ یَا بنَ رَسولِ اللّهِ ؟ قالَ : شَرُّ خَلقِ اللّهِ فی زَمانی ، یَقتُلُنی بِالسَّمِّ ثُمَّ یَدفِنُنی فی دارٍ مُضَیَّقَهٍ وبِلادِ غُربَهٍ . (1)

الإمام الرضا علیه السلام :الحَمدُ للّهِِ الَّذی حَفِظَ مِنّا ما ضَیَّعَ النّاسُ ، ورَفَعَ مِنّا ما وَضَعوهُ ، حَتّی لَقَد لُعِنّا عَلی مَنابِرِ الکُفرِ ثَمانینَ عاما ، وکُتِمَت فَضائِلُنا ، وبُذِلَتِ الأَموالُ فِی الکَذِبِ عَلَینا ، وَاللّهُ تَعالی یَأبی لَنا إلّا أن یُعلِیَ ذِکرَنا ، ویُبَیِّنَ فَضلَنا . وَاللّهِ ، ما هذا بِنا وإنَّما هُوَ بِرَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقَرابَتِنا مِنهُ ، حَتّی صارَ أمرُنا وما نَروی عَنهُ أنَّهُ سَیَکونُ بَعدَنا مِن أعظَمِ آیاتِهِ ودَلالاتِ نُبُوَّتِهِ . (2)

الإمام العسکریّ علیه السلام :قَد وَضَعَ بَنو اُمَیَّهَ وبَنُو العَبّاسِ سُیوفَهُم عَلَینا لِعِلَّتَینِ ، إحداهُما : أنَّهُم کانوا یَعلَمونَ أنَّهُ لَیسَ لَهُم فِی الخِلافَهِ حَقٌّ ، فَیَخافونَ مِنِ ادِّعائِنا إیّاها وتَستَقِرُّ فی مَرکَزِها . وثانیهِما : أنَّهُم قَد وَقَفوا مِنَ الأَخبارِ المُتَواتِرَهِ عَلی أنَّ زَوالَ مُلکِ الجَبابِرَهِ وَالظَّلَمَهِ عَلی یَدِ القائِمِ مِنّا ، وکانوا لا یَشُکّونَ أنَّهُم مِنَ الجَبابِرَهِ وَالظَّلَمَهِ ، فَسَعَوا فی قَتلِ أهلِ بَیتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وإبادَهِ نَسلِهِ ، طَمَعا مِنهُم فِی الوُصولِ إلی مَنعِ تَوَلُّدِ القائِمِ عَجَّلَ اللّهُ فَرَجَهُ ، أو قَتلِهِ ، فَأَبَی اللّهُ أن یَکشِفَ أمرَهُ لِواحِدٍ مِنهُم « إِلآَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ » (3) . (4)

.

1- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 2 ص 585 ح 3192 ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 256 ح 9 ، الأمالی للصدوق : ص 120 ح 109 ، جامع الأخبار : ص 93 ح 150 ، روضه الواعظین : ص 257 وفی الثلاثه الأخیره «مضیعه» بدل «مضیقه» ، بحار الأنوار : ج 102 ص 22 ح 2 .
2- .عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 2 ص 164 ح 26 ، بحار الأنوار : ج 49 ص 142 ح 18 .
3- .التوبه: 32.
4- .إثبات الهداه : ج 3 ص 570 ح 685 عن عبداللّه بن الحسین بن سعد الکاتب ، کمال الدین : ص 354 ح 50 ، الغیبه للطوسی : ص 169 ح 129 کلاهما عن سدیر الصیرفی عن الإمام الصادق علیه السلام نحوه ولیس فیهما «لعلّتین إحداهما ... وثانیهما» ، بحار الأنوار : ج 51 ص 220 ح 9 .

ص: 561

کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از ابو صلت عبد السلام بن صالح هِرَوی :از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرماید : «به خدا سوگند ، هیچ فردی از ما نیست ، مگر این که کشته و شهید می شود» . گفته شد : ای پسر پیامبر خدا! چه کسی شما را خواهد کشت؟ فرمود : «بدترین خَلقِ خدا در زمان من . او مرا با زهر می کشد و سپس در خانه ای محقّر و سرزمین غربت به خاک می سپارد» .

امام رضا علیه السلام :سپاس، خدایی را که آنچه را مردم ، در باره ما تباه کردند ، حفظ کرد و آنچه را آنان برای ما پَست کردند ، رفعت بخشید، تا جایی که ما ، هشتاد سال بر روی منبرهای کفر، لعنت شدیم و فضایل ما کتمان گردید و در راه دروغ بستن به ما پول ها خرج شد ؛ امّا خداوند متعال برای ما جز این نخواست که نام ما را بلندآوازه گرداند و فضیلت ما را آشکار سازد . به خدا سوگند ، این نه به خاطر شخص ما ، بلکه به واسطه وجود پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خویشاوندی ما با اوست، تا جایی که قضیّه ما و آنچه از او روایت می کنیم ، به زودی ، پس از ما از بزرگ ترین آیات و نشانه های نبوّت او خواهد شد .

امام عسکری علیه السلام :بنی امیّه و بنی عبّاس به دو دلیل، شمشیرشان را بر ضدّ ما به کار گرفتند : یکی این که آنها خود می دانستند که خلافت ، حقّ آنان نیست . از این رو می ترسیدند که ما ادّعای خلافت کنیم و خلافت در جایگاه [اصلی ]خود، استقرار یابد . دوم، این که آنها از طریق اخبار متواتر، فهمیده بودند که حکومت جبّاران و ستمگران به دست قائم ما نابود خواهد شد و از طرفی در این که آنان از جبّاران و ستمگران هستند ، شک نداشتند . از این رو ، در کشتار اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و نابود کردن نسل او کوشیدند تا بلکه با این کار ، مانع تولّد قائم که خداوند، فَرَجش را نزدیک فرماید شوند یا او را به قتل رسانده باشند ؛ امّا خداوند نخواست که قضیّه او (قائم) ، حتّی برای یک نفر از ایشان (خلفای اموی و عبّاسی) معلوم شود «تا آن گاه که نور خویش را کامل گرداند ، هر چند کافران، خوش نداشته باشند» .

.


ص: 562

مصباح الزائر فی دُعاءِ النُّدبَهِ :... فَقُتِلَ مَن قُتِلَ ، وسُبِیَ مَن سُبِیَ ، واُقصِیَ مَن اُقصِیَ ، وجَرَی القَضاءُ لَهُم بِما یُرجی لَهُ حُسنَ المَثوبَهِ . . . فَعَلَی الأَطائِبِ مِن أهلِ بَیتِ مُحَمَّدٍ وعَلِیٍّ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِما وآلِهِما فَلیَبکِ الباکونَ ، وإیّاهُم فَلیَندُبِ النّادِبونَ ، ولِمِثلِهِم فَلتُذرَفِ الدُّموعُ ، وَلیَصرُخِ الصّارِخونَ ، ویَعِجَّ العاجّونَ ؛ أینَ الحَسَنُ ؟ أینَ الحُسَینُ ؟ أینَ أبناءُ الحُسَینِ ؟ صالِحٌ بَعدَ صالِحٍ ، وصادِقٌ بَعدَ صادِقٍ . أینَ السَّبیلُ بَعدَ السَّبیلِ ؟ أینَ الخِیَرَهُ بَعدَ الخِیَرَهِ ؟ أینَ الشُّموسُ الطّالِعَهُ ؟ أینَ الأَقمارُ المُنیرَهُ ؟ أینَ الأَنجُمُ الزّاهِرَهُ ؟ أینَ أعلامُ الدّینِ وقَواعِدُ العِلمِ ؟ (1)

راجع : بحار الأنوار : ج 27 ص 207 باب 9 (شدّه محنهم وأنّهم أعظم الناس مصیبه وأنّهم علیهم السلام لا یموتون إلّا بالشهاده) ، المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 ص 201 (فصل فی ظلامه أهل البیت علیهم السلام ) .

.

1- .مصباح الزائر : ص 449 ، المزار الکبیر : ص 578 وفیه «فلتدر» بدل «فلتدرف» ، الإقبال : ج 1 ص 508 کلاهما بزیاده «واُقصی من اُقصی» بعد «سبی» ، بحار الأنوار : ج 102 ص 106 .

ص: 563

مصباح الزائر در دعای ندبه :پس کشته شد آن که کشته شد و به اسیری رفت آن که به اسیری رفت و تبعید شد آن که تبعید شد و قضای الهی بر آنان چنان رفت که امید نیک فرجامی آن می رود ... . پس بر پاکان اهل بیت پیامبر و علی که درود خدا بر آن دو باد باید که گریه کنندگان گریه کنند و ندبه گران باید بر آنان ندبه کنند و برای همچون ایشان باید اشک ها ببارند و ناله کنندگان، ناله سر دهند و شیون کنندگان، از دل، شیون بر آورند . [خداوندا! ]کجاست حسن؟ کجاست حسین؟ کجایند فرزندان حسین ؛ آن شایستگان و راستگویانی که پس از یکدیگر آمدند؟ کجایند آن راه ها[ی هدایت ]که در پی هم آمدند و رفتند؟ کجایند آن برگزیدگان که یکی از پی دیگری آمدند؟ کجایند آن خورشیدهای درخشان؟ کجایند آن ماه های تابان؟ کجایند آن ستارگان فروزان؟ کجایند آن نشانه های دین و ارکان علم و معرفت ؟

ر . ک : بحار الأنوار: ج27 ص207 (باب 9 «شده محنهم وانهم أعظم الناس مصیبه وأنّهم علیهم السلام لا یموتون إلّا بالشهاده») و المناقب، ابن شهرآشوب: ج 2 ص 201 (فصل «فی ظلامه أهل البیت علیهم السلام